“من و یک کبوتر مدتها با هم دوست بودیم.”                                           ویکتور هوگو خانه محبت اینها دو دوستند. یکی انسان و دیگری یک کبوتر که در یک خانه زندگی می‌کنند. این دو موجود یکدیگر را دوست دارند. کبوتر از دور به شنیدن صدای پای دوستش به هیجان می‌آید، انسان نیز از گوشه و کنار، راه رفتن… ادامه مطلب خانه محبت

زنگ تفریح (۱۰) هر کجا دوست دارید برای سفر تشریف ببرید، شما بفرمایید؛ مثل اینکه چمدون تون تصمیم دیگه ای داره! +۴

باز هم فرازی از مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری الهی از سه چیز که دارم در یکی نگاه کن: اوّل بیخودی که جُز تو را از دل نخاست، دوّم تصدیقی که هر چه گفتی گفتم راست. سوّم چون با ذکرم خاست، دل و جان جُز تو را نخواست. الهی از دو دعوی به زینهارم و… ادامه مطلب باز هم فرازی از مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری

درسی برای امروز: دیرآموخته‌های محمدرضا شعبانعلی ” هیچ جمله کوتاهی وجود ندارد که بتواند راه آرامش و شادی و رضایت را به ما نشان دهد. این راه، مسیری طولانی و پیچیده و مبهم و غیر قابل توصیف و البته لذتبخش است.” محمدرضا شعبانعلی بی شک همه ی ما در زندگی مان؛ لحظات، دقایق، روزها یا… ادامه مطلب درسی برای امروز: دیرآموخته‌های محمدرضا شعبانعلی

مراسم چای در ژاپن، در یک مراسم چای شرکت کردم. برای مراسم به اتاق کوچکی می‌روید و به شما چای می‌دهند. در واقع تمامش همین است. فقط همه چیز با چنان مراسم و آیینی انجام می‌شود که یک فعالیت عادی روزمره، به لحظه ی یگانگی با کیهان مبدل می‌شود. استاد چای، اُکاکورا کاکاسو، ماجرا را… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (مراسم چای)

هر روز یک شگفتی، یک آموزه (مهربانی) هر عملی که از روی مهربانی انجام شود و شجاعانه عرضه شود – هر چقدر هم که کوچک باشد – مانند گلی کوچک در دشت سرسبز صلح و آرامش می‌روید … Wayne Muller از کتاب Learning to Pray: How We Find Heaven on Earth     بیشتر اوقات… ادامه مطلب هر روز یک شگفتی، یک آموزه (مهربانی)