شعر و ادب

در شب سرد زمستانی

در شب سرد زمستانی در شب سرد زمستانی کوره‌ی خورشید هم، چون کوره‌ی گرم چراغ من نمی‌سوزد و به مانند چراغ من نه می‌افروزد چراغی هیچ نه فروبسته به یخ، ماهی که از بالا می‌افروزد. من چراغم را در آمدرفتن همسایه‌ام افروختم در یک شب تاریک و شب سرد زمستان بود، باد می‌پیچید با کاج،… ادامه مطلب در شب سرد زمستانی

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب – هملت

درخششی از نور یک کتاب (هملت) تراژدی هملت – پادشاه دانمارک …. صحنه ی اول اطاقی در قلعه (کلادیوس، گرترود، پولونیوس، افیلیا، روزنکرانتز، و گیلدنسترن داخل می‌شوند) کلادیوس – آیا به هیچ طریق مستقیم با غیرمستقیمی‌نتوانسته اید بفهمید که چرا حالت او تا این درجه مغشوش شده و چرا در این روزهای جوانی که باید… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب – هملت

الهام بخش, شعر و ادب

نیایش

نیایش آنگاه که تقدیر واقع نگردیده و از تدبیر نیز کاری ساخته نیست، خواستن اگر با تمام وجود با بسیج همه ی اندامها و نیروهای روح و با قدرتی که در «صمیمیت» هست تجلی کند، اگر همه ی هستیمان را یک «خواستن کنیم»، یک «خواهش مطلق» شویم و اگر با هجوم و حمله‌های صادقانه و… ادامه مطلب نیایش

الهام بخش, بهانه‌ای برای نوشتن

بیایید ریشه بزنیم…!

بیایید ریشه بزنیم…! تا به حال به گیاهی با برگهای زیبا و سبز، که توی گلدان آبی گذاشته شده دقت کردین؟  تا وقتی که اون گیاه هنوز ریشه نزده؛ ممکنه به راحتی با هر عامل کوچک و بزرگ بیرونی؛ مثل گرمای محیط، سرمای محیط، نبودن نور کافی یا هر عامل ناسازگار دیگه ای که در محیط اطرافش ممکنه… ادامه مطلب بیایید ریشه بزنیم…!

بهانه‌ای برای نوشتن

زندگی، بوم نقاشی سفیدی است

زندگی، بوم نقاشی سفیدی است زندگی فی نفسه مانند یک بوم نقاشی سفید است. هر چه بر روی آن بکشی، همان می‌شود. می‌توانی رنج و محنت را بر روی آن نقاشی کنی، از طرف دیگر می‌توانی نقش شادی و خوشبختی بر آن بیفکنی. شکوه و عظمت وجود انسانی تو در این آزادی خلاصه می‌شود. تو… ادامه مطلب زندگی، بوم نقاشی سفیدی است

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (چارلی چاپلین)

درخششی از نور یک کتاب (چارلی چاپلین) …. در دسامبر سال ۱۹۲۸ پدرم سناریوی «دیکتاتور» را به پایان رسانید… پدرم نقش هیتلر و یک یهودی کوچک اندام سلمانی را برای خودش نگاه داشته بود. او هنوز نتوانسته بود تصمیم بگیرد که پرسوناژ همیشگی خودش را با آن اندام کوچک و شلوار گشاد و کفشهای بزرگ… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (چارلی چاپلین)

شعر و ادب

گل یخ

گل یخ گل یخ شکوفان شو. بگذار عطر سحرانگیزت سراسر جهان مرا فرا گیرد. همه گلها در بهار شکوفه می‌کنند اما تو بهنگام زمستان گل می‌دهی، پس جای شکفتن تو در دل من است تا یار عزیزم از هوای عبیرآمیز تو بسوی من آید. ساقه‌های تو را می‌بینم که عنابی شده اند، گویی تو هم… ادامه مطلب گل یخ

الهام بخش, بهانه‌ای برای نوشتن

با داستان‌های واقعی الهام بخش همراه شوید

با داستان‌های واقعی الهام بخش همراه شوید هر انسانی در زندگی، داستانی دارد … پسر ۲۴ ساله ای که از درون قطار به بیرون می‌نگریست، فریاد زد: “پدر، نگاه کن … درختها در حال رفتن به پشت سرِ ما هستن!” پدر به او لبخند زد، و زوج جوانی که در نزدیکی آنها نشسته بودند، به… ادامه مطلب با داستان‌های واقعی الهام بخش همراه شوید

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (جزیره سرگردانی)

جزیره سرگردانی چشم مهمانها که به سفره هفت سین افتاد، صفت «شگفت انگیز» رکورد صفات دیگر را در وصف سفره شکست و بعد اوصاف دیگر قطار شدند: وای خدای من – خارق العاده – رنگ به رنگ – رنگارنگ – هر چه رنگ در این دنیا هست – باور نکردنی – افسانه ای – خواب و… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (جزیره سرگردانی)