نمیدانم خاطرتان هست یا نه که در سه بخش قبلی، چه صحبتهایی شد و چه کتابهایی را معرفی کردیم.
در بخش اول یعنی با خواندن کتاب، زندگی خود را تغییر دهیم (۱) ، گفتیم که تحقیقات نشان داده که خواندن کتاب،
علاوه بر اینکه میتواند ما را باهوش تر و هوشیار کند.
به بهبود حافظه ما نیز کمک بسیاری میکند.
سرعت پیشرفت آلزایمر و زوال عقل را کاهش میدهد. میزان استرس را در ما پایین میآورد.
کیفیت خواب ما را بهبود میبخشد.
مهارتهای تفکر تحلیلی را در ما تقویت کرده و تمرکز و دقت نظر بیشتری را برایمان به ارمغان میآورد.
ضمن اینکه باعث افزایش همدلی شده و افسردگی را نیز میتواند در ما کاهش دهد و فواید بیشمار دیگر.
در بخش دوم یعنی با خواندن کتاب، زندگی خود را تغییر دهیم (۲)، دانستیم که خواندن کتاب،
خصوصا آنهایی که توسط انسانهای موفق و تاثیرگذار و فعال در زمینه توسعه مهارتهای فردی معرفی شده است، میتواند تاثیرات شگرفی در زندگی ما بگذارد.
و دو کتاب به توصیه ی «بریت رینتز» که یک «متخصص شادمان بودن» است، به شما معرفی کردم که اگر به همین لینک بروید، میتوانید ببینید.
در بخش سوم، یعنی با خواندن کتاب، زندگی خود را تغییر دهیم (۳)، کتاب دیگری به نام Getting Things Done، نوشته ی David Alle، را به شما معرفی کردم.
این کتاب در خصوص سامان بخشیدن به کل زندگی شما در قالب یک سیستم و برنامه ای که میتوانید به آن اعتماد کنید، صحبت میکند.
استفان گایز (Stephen Guise)، مدیر وبسایت http://deepexistence.com و برنده جایزه Deep Existence blog (درسال ۲۰۱۱)،
که از سال ۲۰۰۴ در زمینه استراتژیهای رشد و توسعه شخصی به پژوهش و نویسندگی میپردازد، نیز این کتاب را تایید میکند.
حالا در بخش چهارم، میخواهم کتاب دیگری را به شما معرفی کنم، به نام:
انسان در جستجوی معنا
Man’s Search for Meaning
کتاب «انسان در جستجوی معنا»،
روایت تجربیات ویکتور فرانکل (۱۹۹۷-۱۹۰۵)، روانپزشک، عصبشناس و پدیدآورندهٔ لوگوتراپی است که روایت تجربیات او در دوران فاجعهباری است که به عنوان یک یهودی در اردوگاههای کار اجباری آلمان نازی حضور داشت
و در خلال آن، او به اهمیت معنای زندگی برای انسان در سختترین شرایط میپردازد.
با وجود اینکه این کتاب؛ غم انگیز و افسرده کننده به نظر میرسد،
اما با پیامهای زیبای خود، میتواند بسیار کمک کننده باشد
و راههای موثری برای غلبه و مبارزه با مشکلات و افسردگیها، و درک بیشتر شادیها و خوشیهای زندگی، پیش پای ما بگذارد.
بیایید قطعه ای از این کتاب (با ترجمه ی دکتر نهضت صالحیان – مهین میلانی) را با هم بخوانیم:
همانطوریکه پیش تر یادآور شدم،
هر گونه تلاشی برای حفظ نیروی درونی زندانی در اردوگاه باید در جهت نشان دادن هدفی در آینده، انجام می شد.
چنانکه نیچه می گوید:
«کسی که چرایی برای زیستن داشته باشد، از پس هر چگونه ای نیز بر می آید»
و این می تواند یک شعار هدایت کننده برای همه تلاشهای روان درمانی گرایانه و بهداشت روانی زندانیان باشد.
باید هر وقت فرصتی دست می داد چرایی – یعنی یک هدف – به زندانیان می دادیم تا بتوانیم برای تحمل چگونگی وحشتناک زندگی شان به آنان نیرو ببخشیم.
وای بر کسی که دیگر معنایی در زندگیش نمی یافت، هدفی و مقصودی هم نداشت،
چه خود را در چنین حالی تهی می دید و قادر به ادامه زندگی نبود.
و به این ترتیب بود که دیگر دیری نمی پایید.
پاسخی که این فرد گم گشته به همه بحثهای امید بخش می داد و آنرا رد می کرد یکی بود:
«من دیگر چیزی از زندگی نمی خواهم.»
و دیگر چه پاسخی می توانستیم به چنین شخصی بدهیم؟
در چنین مرحله ای به آنچه که واقعا و جدا نیاز بود، یک تغییر ریشه ای در نگرش و طرز تفکر ما به زندگی بود.
ما نه تنها باید چنین حالتی را در خود، بازسازی می کردیم،
بلکه باید به سایر مردان نومید و افسرده نیز می آموختیم که آنچه اهمیت دارد اینست که زندگی از ما چه می خواهد، نه اینکه ما از زندگی چه انتظاری داریم.
ما دیگر نباید درباره معنای زیستن پرسشی می کردیم،
بلکه باید در مورد خودمان به عنوان کسانی که مورد بازخواست زندگی قرار گرفته اند و هر روز و هر ساعت باید پاسخ دهند، می اندیشیدیم.
پاسخی که ما می دادیم نباید با واژه و اندیشه می بود، بلکه با کردار راستین و به رفتاری راستین جلوه می کرد.
زیرا زندگی نهایتا به معنای مسئول بودن برای یافتن پاسخ راستین به دشواریها و مشکلات آن و انجام وظایفی است که پیوسته فرا راه هر فردی قرار می گیرد.
این وظایف و در نتیجه معنای زندگی نزد افراد مختلف، و لحظه به لحظه، به شکل متفاوتی بروز می کند.
از اینرو تعریف معنای زندگی و دادن یک فرمول، ناممکن است.
هرگز نمی توانیم پرسشهای در مورد معنای زندگی را با عبارات گسترده و کلی پاسخ دهیم.
«زندگی» به معنای چیز مبهم نیست،
بلکه برعکس چیزی است بسیار واقعی و قابل لمس، همانگونه که وظایف موجود در زندگی نیز بسیار واقعی و لمس پذیرند.
این وظایف سرنوشت بشر را که ویژه خود اوست می سازد.
هیچ فرد یا هیچ سرنوشتی را نمی توان با فرد یا سرنوشت دیگری مقایسه کرد.
هیچ موقعیتی تکرار نمی گردد و به هر موقعیتی پاسخ متفاوتی باید داده شود.
گاهی موقعیتی که مرد در آن قرار می گیرد، ایجاب می کند با عملی که در پاسخ به آن موقعیت در پیش می گیرد، سرنوشتش را شکل بخشد.
گاهی اگر از فرصت استفاده کند و به وضع موجود و آنچه هست بیندیشد، برایش سودمندتر خواهد بود.
گاهی نیز لازم است سرنوشت خود را بپذیرد و رنجهایش را تحمل کند.
هر موقعیتی با استثنایی بودن خود مشخص می شود و هماره یک پاسخ راستین برای هر مشکلی که در پیش روی است وجود دارد.
مهمترین پیام امیدبخش ویکتور فرانکل در این کتاب این است که:
حتی در پوچ ترین، دردناک ترین، و غیرانسانی ترین شرایط نیز میتوان به زندگی معنی بخشید،
و این معنا، قدرت تحمل فراوانی به انسان خواهد بخشید.
خواندن این کتاب ارزشمند و خواندنی که ژول باکر؛ پیشرو، نویسنده، سخنران و فیلمساز نیز، آن را در فیلم تاثیرگذار خود به نام «The power of vision» یا «قدرت بینش»، توصیه میکند را از دست ندهید.
(برای دانلود این فیلم میتوانید به برگه ی فایلهای شگفت انگیز سری بزنید)
پی نوشت:
اگر بخواهید بیشتر در مورد «لوگوتراپی» (منبع:ویکی پدیا) بدانید:
معنادرمانی که به آن لوگوتراپی نیز گفته میشود مکتب روانشناسی است که ویکتور فرانکل بنیانگذاشت.
خاستگاه لغوی معنادرمانی یا لوگوتراپی به واژه یونانی لوگوس باز میگردد.
لوگوس به معنای واژه یا کلمه، ارادهٔ پروردگار یا معناست.
اما رساترین معادل آن معنا میباشد (logo=meaning).
بر این اساس و بنا به گفتهٔ ویکتور فرانکل معنادرمانی عبارت است از:
«درمان از رهگذر معنا یا شفابخشی از رهگذر معنا» یا «روان درمانی متمرکز بر معنا».
اصول اولیۀ معنادرمانی به شکل زیر تعریف میشوند:
- زندگی تحت هر شرایطی واجد معنا است. حتی مصیبت بارترین نوع آن.
- محرک اصلی ما در زندگی، میل و نیتمان برای پیدا کردن معنی آن است.
- ما این آزادی را داریم که معنی آنچه انجام میدهیم و آنچه تجربه میکنیم، و یا حداقل آنچه که در جایگاه خودمان در یک موقعیت رنج آور و تغییرناپذیر با آن روبرو میشویم، بیابیم.
بنظر من زیباىیهای کتاب آنقدر زیاد است که من نمیتوانم آنها را در این کوتاه زمان، بگویم.تمام احساس و تجارب حاصل شده از نویسنده در کتاب گنجانده شده و این نقطه اوج کتاب است.
جائی که برای معنا پذیری زندگی، از دو پارامتر مهم “رنج و مرگ”، یاد میکند و خواهان تحمل رنج است اما رنج معنا دار.
من از سبک لوگوتراپی ایشون در انتهای کتاب برای معالجه بیماران نیز لذت بردم مخصوصا از قسمت “قصد متضاد”
خواندن این کتاب را بهمه عزیزان، بشدت پیشنهاد میکنم.
سلام ترجمههای مختلفی از این کتاب هست
شما کدوم ترجمه رو پیشنهاد میکنین
بدون شک: ترجمه ی: “نهضت صالحیان – مهین میلانی”
من این کتابو خوندم واقعا عالیه!!! و الهام بخش!!! مرسی که در موردش سخن کفته شده
سلام دوست عزیز.
خیلی خوشحالم که شما هم این کتاب رو خوندید و ممنونم که حس قشنگتون نسبت به این کتاب رو با ما هم به اشتراک گذاشتید.
کاملا باهاتون موافقم. این کتاب، واقعاً عالی و الهام بخشه.
“انسان در جستجوی معنا” از اون کتابهاییه که نباید بدون خوندنش، دنیا رو ترک کرد. 🙂