پیش نوشت: راستش گاهی در مورد نوشتن یعضی نوشتهها تردید دارم، مقداریش نه بخاطر حس خودم، یلکه به این علت که نکند کسی را که میخواهم در بخشی از نوشته ام، از او به این گونه حرف بزنم، معذب کنم. این نوشته هم یکی از آن نوع نوشتههاست. ولی مینویسم تا بر روی دیوار یک روز جدیدم نقش ببندد.
اصل مطلب:
شاید متوجه شده باشید:
من در یک روز جدید، یک دوست قدیمیبسیار عزیزی دارم که قبلا هم پستی با عنوان وبلاگها هم گاهی دلتنگ میشوند، بخاطر او خلق شد.
او را نمیشناسم، اما در عین حال گویی بیش از هر کس دیگری میشناسمش.
نمیدانم کیست، کجاست، چه شغلی دارد یا به چه کاری مشغول است، اما گویی بیش از هر کس دیگری میدانم کیست، کجاست، چه شغلی دارد یا به چه کاری مشغول است.
سبک حرفهایش، دنیای ذهنی و حسی اش و قلم نگارشش را هم گویی، هزاران سال است که میشناسم.
برای خودم جالب است – شاید برای شما هم جالب باشد – که نیازی نمیبینم یا نمیخواهم جواب سوالات بالا را بدانم، یا حتی به آنها فکر کنم، مگر آنکه روزی خود او تشخیص دهد که باید بگوید.
همین که «هست» – آن هم تنها در همین خانه ی مجازی ام – مرا بس است.
به اینکه در یک روز جدید، چنین دوست نازنینِ غریبِ آشنایی دارم که مرتب به من سر میزند، دنیایش از جنس دنیایی است که میشناسم و آن دنیا را دوست می دارم، حرفهایم را عمیق میخواند و به آنها فکر میکند، به مثابه ی نزدیک ترین دوستها، گاهی حس ام را میفهمد و گاه که لازم میبییند، حس اش را نسبت به نوشته ام با من در میان میگذارد و در موردش با من حرف میزند، دلخوشم.
هنگام حرف زدن با او آنقدر احساس امنیت و اطمینان میکنم که میتوانم حداقل بخشی از درونی ترین افکارم را در کنار او جاری کنم.
شاید در نظر من که میتوانم کوچکترین زیباییهای زندگیم را هم به شکل معجزه ای ببینم، تجربه ی دوستی با او، حتی به یک معجزه میماند که میدانم باید قدرش را بدانم.
اینها را برای این نوشتم، که به اینجا برسم که بگویم:
کامنتهای اخیر این دوست عزیزم (+)، در کنار دغدغهها و موضوعات ای که اخیراً حجم بزرگی از ذهنم را به خود مشغول کرده است، باعث شد بیشتر به عمق زندگیم غور کنم.
و دوست داشتم بخشی از حرفهای زیبایی که او در کامنتهای خویش به من زد، و چیزی را که به آن اعتقاد دارم به من یادآوری کرد، در این پست هم تکرار و ثبت کنم:
“زندگی امروز ما با پیچیدگیهای زیادی که داره و البته همزمان فردگرایی و دورشدن آدمها از همدیگه را هم بیشتر کرده، باعث شده چه بخواهیم چه نخواهیم، به طور متناوب دچار نوسان بشیم.
گاهی خوبیم گاهی بد، گاهی قوی و توانمندیم و گاهی ضعیف و تنها.
من این را طبیعی میدونم و معتقدم پذیرش هر حالت و احساس، همونجوری که هست کمکمون میکنه شرایط را بهتر مدیریت کنیم.”
امروز هم جمله ای شگفت انگیز و فوق العاده عمیق از «سورن کی یر کگور» (فیلسوف دانمارکی) در پیام اختصاصی متمم خواندم – از کسی که این روزهاست به واسطه ی «کارل راجرز» در کتاب «هنر انسان شدن» با نام او آشنا شده ام – افکار و دغدغههای این روزهای اخیرم را پر رنگ تر و معنی دار تر از همیشه، در وجودم جای داد:
“وقتی رو به عقب نگاه میکنیم،
زندگی معنای خود را پیدا میکند؛
اما مسئله این است که باید رو به جلو زندگی کنیم.”
وقتی همه ی این گفتهها و شنیدهها، این افکار و حرفها و تجربهها و دغدغهها و دلمشغولیهای اخیرم را در کنار هم مینهم، جمله ای در گوشم زنگ میزند، و آن اینست:
شاید، «معنا»، براستی ارزشمندترین سوخت برای رو به جلو حرکت کردنِ زندگی با تمام پیچیدگیهایش باشد.
آره. معنا مهم ترین چیز زندگی هر آدمیه. چیزی که آدم رو به زندگی میچسبونه و من خیلی وقته که ندارمش و چند ساله که افسردگی گرفتم. زندگی من از جایی به فنا رفت که از خودم پرسیدم ما زندگی میکنیم که چی؟ که چی بشه؟ به چی برسیم؟ و جوابی براش پیدا نکردم. من اتفاقی سایت شما رو دیدم و نمیدونم چرا اما احساس کردم که تو این پست باید نظرم رو بگم.
بسیار کار خوبی کردی که نظرت رو برام نوشتی دوست عزیز و چقدر خوشحالم که اینجا رو پیدا کردی و بهت خوش آمد میگم.
همونطور که در برگه ی درباره ی من، نوشتم، تلاشم این هست که اینجا یعنی “یک روز جدید”، جایی باشه که همیشه به یادمون بیاره که زندگی میتونه با داشتن معنا و هدف و خواستهها و کارهایی برای انجام دادن برای خودمون و دیگران، با لذت بردن از چیزهای ساده ی زندگی، با درک بهتر دنیا و با رویاهای ارزشمند و قشنگ و دست یافتنی, بسیار زیباتر و شگفت انگیزتر از چیزی باشه که ما تصور میکنیم یا در حال حاضر تجربه اش میکنیم.
سلام شهرزاد خانوم. من بخاطر مطلب اکهارت تله برای کتاب زمینی نو از گوگل به سایت شما راهنمایی شدم. به هر حال ممنونم ازتون بخاطر خوشامد گویی و تلاشتون برای هدفی که گفتین.از این به بعد تمام تلاشم رو میکنم بجای هدر دادن وقتم تو اینستاگرام دنبال کنم نوشتههای شما رو. من تو نوشتههاتون سایت متمم رو دیدم که البته قبلا دیده بودم با یه نگاه سطحی و گذرا. ممنون میشم برام توضیح بدین سایت متمم هدفش چیه. مطالبش چیه. مطالبش رایگانه. خودتون چقدر از مطالبشون رو دنبال کردین. عذر میخوام که طولانی شد متن و وقتتون رو گرفتم.
سلام.
چه خبر خوبی دادین که گفتین: “از این به بعد تمام تلاشم رو میکنم بجای هدر دادن وقتم تو اینستاگرام دنبال کنم نوشتههای شما رو” 🙂
ممنونم و امیدوارم بتونم میزبان خوبی برای شما باشم.
درضمن، از «متمم» گفتید.
اگر بخوام در یک جمله، متمم رو توصیف کنم:
متمم، محلی است که من و شما میتونیم دانش و آگاهی و مهارتهامون رو در هر زمینه که علاقمند باشیم یا مورد نیازمون باشه، به کمک او افزایش بدیم و توسعه ببخشیم.
حتی، میتونه من و شما رو به خیلی از موضوعات و مهارتهایی علاقمند کنه که قبلاً باهاشون هیچ آشنایی نداشتیم.
به نظر من، متمم، همون جایی هست که میتونه به نوعی، معنای ارزشمندی رو که برای زندگیمون به دنبالش هستیم، بیشتر از پیش، و پر رنگ تر و دوست داشتنی تر از همیشه، به زندگی مون ببخشه.
درمورد بقیه سوالات شما هم، متمم قبلاً به بسیاری از این نوع سوالات پاسخ داده که فکر میکنم بهتر باشه جوابشون رو از خود متمم بگیرید:
سوالات متداول در مورد ثبت نام در متمم
امیدوارم به زودی توی متمم ببینمتون.
سلام
ببخشید
شما از روش تسلط دایمیراضی هستید؟
سلام.
من درست متوجه ی منظور سوالتون نشدم، متاسفانه.
(البته یه حدسی میزنم، اما مطمئن نیستم)
ممنون میشم سوالتون رو واضح تر بپرسین. 🙂