بهانه‌ای برای نوشتن, توسعه مهارتهای فردی

بوی خوش کاغذ در کتابخانه متمم

بوی خوش کاغذ در کتابخانه متمم

یادتان می‌آید زمانی را که عضو کتابخانه ای بودید، گاهی به آن سر می‌زدید و بین راهروها و قفسه‌های آن می‌چرخیدید و به دنبال کتاب‌های مورد علاقه تان می‌گشتید.

بودن در میان این همه کتابی که آرام بر جای خود نشسته بودند و بوی خوش کاغذشان مشام تان را پر می‌کرد و با عنوان‌های کوتاه و بلند و پراسرار خویش به شما خوشامد می‌گفتند، آرامش و لذتی وصف ناپذیر به شما می‌داد.

آرام وبیصدا، طوری که مزاحم دیگران – که سرشان را در کتابها فرو برده بودند و چون مسافری ماجراجو به دنیای خیال انگیز کتابی که در دست داشتند، سفر کرده بودند – نشوید، به دنبال کتاب یا کتابهای مورد علاقه ی خود یا کتابهایی که دوستان تان خوانده بودند و لذت برده بودند و خواندنش را به شما هم توصیه کرده بودند، می‌گشتید …

گاهی در حین گشتن کتابهایی که در نظر داشتید، عنوان کتابی جدید توجه تان را جلب می‌کرد. همانجا توقف می‌کردید، کتاب را از قفسه بیرون می‌کشیدید، کتاب را بر می‌گرداندید و  پشت جلد و خلاصه ای از مضمون کلی آن را می‌خواندید و اگر خلاصه ی آن، توجهتان را بیشتر به خود جلب می‌کرد، آن را در دست گرفته و با خود به سمت یکی از میزو صندلی‌ها می‌بردید. آرام می‌نشستید و با علاقه و اشتیاق، شروع به خواندن آن کتاب می‌گردید. حتی قلم و دفترچه ی کوچکی را که همیشه به همراه داشتید، بدون اینکه لحظه ای از حروف سربی آن کتاب چشم بردارید، از کیف خود در می‌آوردید و جمله‌ها و پاراگراف‌هایی را که در نظرتان جذاب تر و تاثیرگذارتر بودند، یادداشت می‌کردید …

گاهی آنقدر غرق خواندن می‌شدید که ناگهان  متوجه مسئول کتابخانه می‌شدید که بالای سرتان ایستاده و با لبخندی، پایان زمان حضور در کتابخانه را به شما اعلام می‌کند. سپس به اطرافتان که می‌نگریستید، متوجه می‌شدید که شما آخرین مسافر این دنیای خیال انگیز بوده اید.

چند کتاب دیگر از کتابخانه امانت می‌گرفتید و به سمت خانه رهسپار می‌شدید، در حالی که هنوز در دنیای زیبای کتابی که تا دقایقی پیش، شما را با خود به سفری دور و دراز برده بود، سِیر می‌کردید …

 ….حال اگر هنوز به خواندن کتاب علاقمندید و دلتان می‌خواهد هرچند مجازی هم که شده حس خوبِ بودن در کتابخانه را تجربه کنید، من کتابخانه ای در این دهکده ی مجازی می‌شناسم که می‌خواهم آدرس آن را در اختیارتان قرار بدهم تا هر موقع دلتان برای دقایقی بودن و نشستن در کتابخانه و خواندن کتاب تنگ شد، سری هم به آنجا بزنید.

به دهکده ی سبز مجازی که وارد شدید، خانه ای به نام متمم توجهتان را جلب می‌کند که باغی دارد پر از درخت و گل و پرنده‌هایی که با نغمه‌های دلنشین خود، ورودتان را خوشامد می‌گویند.

[emptybox]می‌خواهید با متمم بیشتر آشنا شوید؟

به نوشته ی محلی برای توسعه مهارت‌های فردی سری بزنید…[/emptybox]

در باغ این خانه قدم می‌زنید، و از هر آنچه که در آن می‌بینید و می‌شنوید لذت می‌برید. درس‌های دلخواه خود را انتخاب می‌کنید و می‌خوانید. کمی‌هم بر روی نیمکتی چوبی در کنار فواره‌هایی به نام «پاراگراف فارسی» و «زنگ تفریح» می‌نشینید و خستگی در می‌کنید. از دور، نمای کتابخانه ای توجهتان را جلب می‌کند. این همان کتابخانه ای است که شما را دوباره با «بوی کاغذ» آشنا خواهد کرد.

کتابخانه متمم

بوی کاغذ

 

از بودن در این کتابخانه و حس بوی خوش کاغذ، با خواندن کتابهایی که به مرور، بیشتر و بیشتر در قفسه‌های مجازی آن، جای خواهد گرفت، لذت ببرید.

[okbox]بوی کاغذ: چرا متمم سری بوی کاغذ را راه اندازی میکند؟ 

بوی کاغذ: بررسی طبقه کتابها با موضوع شادمانی

بوی کاغذ: بررسی طبقه‌ کتابهای استیون کاوی در کتابخانه

بوی کاغذ: بدون توجیه – برای شما! (کتابی از دن اریلی)

بوی کاغذ: کتاب شهریار ماکیاولی از نگاهی دیگر

[/okbox]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *