پیش نوشت:
هفته ی پیش اشاره کردم که میخوام در زمانبندی انتشار این سلسله پستها، به دلایلی که عرض کردم، خیلی تابعِ ترتیب مشخصی نباشم. (یعنی لزوماً این انتشار به صورت هفتگی نباشه)
اما از اونجایی که متوجه ی تمایل چند تا از دوستان خوبم از انتشار هفتگی این پستها شدم، تصمیم گرفتم این بار هم بصورت هفتگی منتشرش کنم تا ببینیم بعداً چی میشه… 🙂
*****
#۱ بخش جدیدی به نام «متمم، در هفته ای که گذشت»
برای اولین بار، متمم در هفته ی گذشته، به انتشار پست جدید و جالبی پرداخت، با عنوان متمم در هفتهای که گذشت
متمم در این پست – که به نظر میرسه دیگه هر هفته شاهد انتشارش خواهیم بود – ما رو از یک سری اخبار مربوط به متمم و متممیها، از جمله اینکه “تمرکز اصلی در هفته ی پیش بر روی چه درسی بود” آگاه میکنه و همچنین “گزارش کوتاهی از فعالیتهای دوستان متممی” رو ارائه میکنه.
البته متمم اضافه کرد که “این گزارش، به تدریج به شکل کاملتر ارائه خواهد شد و فعلاً آن را در حد یک نسخهی بسیار مختصر آزمایشی در نظر بگیرید.”
#۲ فعالترین دوستان سی روز اخیر در متمم
کار جالب و جدید دیگری که متمم در هفته ی پیش انجام داد، این بود که از این به بعد، اسامی فعالترین دوستان سی روز اخیر، رو در ستون سمت چپ صفحه ی اول سایت متمم اعلام میکنه.
#۳ توضیحات دوست داشتنی محمدرضا در کانال sharifnegotiation
این هفته، یک سری پیامهای متنی و صوتی و توضیحات مبسوط و کامل و دقیقی که محمدرضا براشون وقت گذاشته بود و توی کانال sharifnegotiation تلگرام، برای دانشجوبان کلاس مذاکره اش (در دانشگاه شریف) برای کمک به آماده کردن پروژه ی امتحانشون ارسال کرده بود – و میشد احساس مسئولیت یک معلم رو به شکلی دلنشین ازش حس کرد – یرام خیلی دوست داشتنی بود.
مخصوصاً اونجا که سعی میکرد context در مذاکره رو بیشتر توضیح بده.
(ضمن اینکه توضیحاتش برای هزار و خورده ای عضو دیگر کانال، از جمله من هم آموزنده بود)
#۴ کارآفرینی به شیوه ی نوجوانانی پر از انرژیهای قشنگ
آقای امیر تقوی عزیز، در وبلاگشون پستی رو منتشر کردند با عنوان: کارآفرینی به شیوه الیانا تقوی
و در این پست، کانال تلگرام ای به نام EHYACCESORIES رو معرفی کردند که در اون سه دختر نوجوان، به شیوه ای دوست داشتنی فعالیت میکنن.
من هم عضو این کانال شدم و از نحوه ی فعالیت این سه نوجوان دوست داشتنی لذت بردم.
#۵ شمارش معکوس تا گردهمایی متممیها
شمارش معکوس برای گردهمایی ۲۶ مرداد شروع شده.
محمدرضا هم لحظه نگار جدیدی منتشر کرد با تصاویری از جلسه هماهنگی برای گردهمایی ۲۶ مرداد با حضور دوستان عزیزی که قراره در گردهمایی سخنرانی کنند.
اگرچه همانگونه که احتمالاً مستحضر هستید، 😉 من حسودیم شد، بدجوری هم حسودیم شد.
(توی این پست: متمم، گردهمایی، امروزی روشن و فرداهایی روشن تر کمیدر این باره توضیح دادم)
علت اصلی حسادتم هم فضای اون عکسها بود، چون چیزی بود که همیشه آرزوش رو داشتم، یعنی:
لمس و حس کردن فضای متمم، و همچنین حس کردن حضور تیم متمم و مخصوصاً معلم متمم، به شیوه ای متفاوت از همیشه … خارج از فضای دیجیتالِ همیشگی.
ضمن اینکه همیشه دلم میخواست بتونم در هماهنگیها و کارها و کمکها و یاریها برای برگزاری سمینارهای متمم، در کنار تیم خوب متمم، من هم سهم ناچیزی داشته باشم. (حالا به هر شکلی که میخواد باشه)
آماده شدن برای اتفاق هیجان انگیزِ سخنرانی کردن، هم که خودش داستان جداگانه ای داشت.
بگذریم …:)
راستی. وقتی توی عکسها، دیدم دو تا از دوستان سخنران مون خانم هستند (بقیه خانمهای محترم توی عکس، از دوستان خوب گروه متمم بودن که از دیدنشون توی این عکسها، خیلی خوشحال شدم)، اولین دوست رو که قبلا در لیست معرفی سخنرانهای گردهمایی شناخته بودم که «نیلوفر کشاورز» هستن.
اما دومیرو که توی عکس دیدم، با اینکه هیچ اطلاعی نداشتم و به چهره هم نمیشناختمش، ولی یه حسی بهم میگفت که این، باید «سارا حق بین» باشه. (چون یه مدت هم بود که کامنتهای کمتری توی متمم ازش میدیدم) بعد که لیست سخنرانها تکمیل شد، دیدم که چقدر درست حدس زده بودم و به حس ششم خودم آفرین گفتم. 🙂
«حمید طهماسبی» عزیز هم که عکس سلفی اش با محمدرضا، تقریباً در نصف صفحه ی این پست، خودنمایی میکرد 😉 رو حدس میزدم، و حدسم درست از آب در اومد.
راستی. هر وقت دوست داشتید کیک بخورید – اون هم کیکهای خیلی خاص – یادتون نره حتماً در جایی که حمید عزیز حضور داره، حضور بهم رسانید. 🙂
(اشاره به پست: معرفی متمم در وبلاگ حمید طهماسبی عزیز)
لیست همه ی دوستان خوبم هم که از اینجا قابل دسترسی هست: «سخنرانهای گردهمایی» که برای همه ی این عزیزان، آرزوی موفقیت میکنم.
و برای دیدن همه ی دوستان خوب متممیام هم مشتاقانه منتظر فرا رسیدنِ ۲۶ مرداد هستم.
#۶ پیش نیازهایی خوب برای نوشتن روزانه در وبلاگ
مطلبی در پست اخیر دوست متممیخوبم «بهروز ایمانی مهر» با عنوان صفر خوندم، که خیلی لذت بردم.
چرا که او برای هر «یک روز نوشتن» در وبلاگش، چند پیش نیاز خوب و مفید برای انجام دادن، برای خودش تعیین کرده بود.
با آرزوی موفقیت برای او.
#۷ شکوه آسمان
این عکسها رو از آسمون که هر بار یک شگفتی از طبیعت رو به جلوه میذاره، گرفتم:
(اولی طلوع آفتاب هست و بقیه غروب…)
توضیح: از غروب خورشید- که در حال رانندگی گرفتم – چند تا عکس گذاشتم که ممکنه در نگاه اول یکسان به نظر بیان. اما اگر دقت کنید، با هم تفاوت دارن.
همیشه غروب آفتاب، برای من از شگفت انگیزترین و باشکوه ترین شگفتیهای طبیعته. (و همینطور طلوع)
چون علاوه بر زیبایی خیره کننده ای که داره، هر ثانیه اش با ثانیه ی قبل، صحنه ای کاملاً متفاوت و تکرار نشدنی رو بر روی بوم آسمان نقش میزنه.
#۸ آهنگ زیبای ترکی استانبولی
این آهنگ ترکی استانبولی زیبا که از هنرمندی به نام Cengiz Coskuner هست رو خیلی دوست دارم و این هفته تقریباً زیاد بهش گوش دادم. شاید شما هم خوشتون بیاد.
سلام شهرزاد جان
لطف شما همیشه شامل حال من بوده و شما خودت میدونی عزیز دلی
در مورد کیک باید بگم که این دفعه سارا جان زحمت کشیده بودند
اما حالا که بحث کیک خیلی پر رنگ شد باید بگم که امسال من روز قبل از تولدم، روز تولدم و روز بعد تولدم همین جوری کیک بود که دوستان برام میگرفتن. حالا جالبه بدونی که من زیاد اهل شیرینی نیستم. توی طعمها هم شیرین اون اولویتهای آخرمه. تند و تلخ رو خیلی دوست دارم
اینم عکس ۳ تا کیک امسالم
بالایی سمت راست خانواده گرفتن
بالایی سمت چپ همکاران در شرکت
پایینی رفقا
http://s9.picofile.com/file/8301524368/photo_2017_07_24_21_55_02.jpg
شهرزاد روی کیک پایین ۳ تا جمله هست. که اینها ۳ تکه کلام یک سال گذشته منه.
ما رسم داریم که تکه کلامهای همدیگر و روی کیک مینویسیم (حدود ۷ ۸ ساله این رسم هست)
بالاش نوشته: متمم بخون
پایین سمت راست: پول تو آنلاینه
پایین سمت چپ: میترکونیم
آرزو میکنم همیشه لبات پر لبخند باشه
راستی روزت هم مبارک
سلام حمید جان.
خوشحال شدم کامنتت رو خوندم.
راستش، یه کم نگران شده بودم، با خودم گفتم نکنه حمید عزیز، از شوخی من دلخور شده باشه؟ که حالا خیالم راحت شد. 🙂
پس کیک، زحمت سارای عزیز بوده. فکر کنم نمادی هم از روزنوشتههای محمدرضا بود، با اون رنگ آبی آشنا. که نوش جانتون باشه. (خیلی دلم میخواست توی اون جمعتون و فضای خوبش بودم 🙂 )
عکسها رو دیدم. ممنون که بهم نشون دادی.
چقدر خووب بودن.
(راستی تولدت کی بود؟) 😉
کیک خانواده و کیک همکاران دوست داشتنی بودن، و کیک رفقا حرف نداشت.
واقعا لذت بردم ازدیدنش.
تکه کلامها هم عالی بودن.
مخصوصاً “متمم بخون” :))
حمید طهماسبی رو تصور میکنم که هر بار با یک لحن آمرانه، به دوستانش میگه: “متمم بخون”
“پول تو آنلاینه” هم خیلی خوب بود.
کلاً کارت درسته.
خیلی ممنون که برام نوشتی.
مشتاقانه منتظر شنیدن سخنرانی خوب و آموزنده ات هستم و به امید دیدار در گردهمایی. 🙂
گفتم راستی روزت مبارک برای امروز بود. زودتر تبریک گفتم. من از هر مناسبتی برای شادی استقبال میکنم.
من تولدم ۳۰ تیر هست.
میتونی تو درباره من وب سایتم بخونی
بسیار مشتاقم که ۲۶ مرداد ببینمت
لطف داری حمید جان. ممنونم. متوجه شدم.:)
۳۰ تیر …پس خیلی هم از روز تولدت نگذشته.
تولدت مبارک. 🙂
امیدوارم به تمام آرزوهای قشنگت، دست پیدا کنی.
شهرزاد جان خیلی عکسهای زیبایی از آسمون گرفتی، غروب خورشید همیشه آدم رو شگفت زده میکنه.
راستش در مورد گردهمایی متمم من هم خیلی شوق و دوق دارم و الان فایل صوتی محمدرضا شعبانعلی رو گوش دادم و مثل تو خیلی اشتیاقم بیشتر شد.
موسیقی شنیدنی انتخاب کردی، ممنونم از این همه سلیقه خوبت 🙂
پریسا جان.
با چشمهای قشنگت میبینی. 🙂 خوشحالم که عکسها رو دوست داشتی و همینطور موسیقی رو.
و خوشحالم که سلیقههای من موردپسندت هست.
راستی. دلم میخواست یه چیزی رو بهت بگم و اون اینکه خوشحالم که دختر خوب و نازنینی مثل تو هم به جمع متممیها پیوسته.:)
توی بچههای جدید ِمتممی، کامنتهای تو هم مثل کامنتهای مثلاً سینا شهبازی و علی اختری عزیز (این دو نفر از دوستان جدیدمون الان توی ذهنم پررنگ هستند) برام در بیشتر موارد، خوندنی و دلنشین و آموزنده هست.
ممنون که برام نوشتی و به امید دیدار در گردهمایی متممیها. 🙂
شهرزاد جان. ممنون به خاطر لطفت.
چقدر این آهنگ زیبا بود. خیلی زیبا.
در مورد عکسها: برای من اصلا غروب خورشید غمانگیز نیست. خیلی هم دوستش دارم. شاید بهخاطر اینکه تاریکی شب رو خیلی دوست دارم باشه. نمیدونم.
پینوست: ببخسید که خیلی از خیلی استفاده میکنم 🙂
جدا از شوخی، دارم سعی میکنم واژههای جدیدی یاد بگیرم و به جاشون از اونها استفاده کنم و به این طریق تسلط کلامیام رو افزایش بدم.
بهروز جان.
خوشحالم که از کلمه ی “خیلی” برای توصیف زیبایی این آهنگ استفاده کردی. چون واقعا همینطوره.
در مورد غروب، برای من هم همینطوره.
غروب، به جای اینکه در نظرم دلگیر باشه، فقط زیبایی دیگری از طبیعت رو در مقابل دیدگانم قرار میده. یه نقاشی زنده و با شکوه.
در مورد پی نوشت، من هم خودم سعی میکنم تا جایی که بتونم خیلی از خیلی استفاده نکنم.:) و راستی خوشحالم که تسلط کلامیبرات مهمه و براش تلاش میکنی. این در نوشتههات هم حس میشه.
در ضمن امیدوارم این پستهایی که در وبلاگت از صفر شروع شده، به بینهایت میل کنه. 🙂
سلام شهرزاد عزیز
بازم لذت بردم و استفاده کردم ازین پست زیبا 🙂
راستی در مورد کیک گفتی، من فک کردم خبری بوده بچهها کیک خوردن ، جریان چییه که هر جا آقای طهماسبی هست کیکم هست ؟
در ضمن برای دیدن دوستان لحظه شماری میکنم 🙂
سلام الهه جان. ممنون.
در مورد موضوعِ کیک که ازش حرف زدم، به این علت بود که با دیدن اون کیک زیبا در اون عکس، یاد این نوشته، از وبلاگ حمید عزیز افتادم (و کیک زیبایی که به مناسبت تولد سه سالگی متمم، در اون خواهی دید) 🙂
معرفی متمم
عزیزم ممنون که اون پست ۳ سالگی رو معرفی کردی، چقدر قشنگ و روان نوشته شده بود.
البته کیکش هم بامزه بود، گویا آقای طهماسبی علاقه خاصی به کیک دارند 😉
چقد زیباس این اهنگ
ممنون که با ما به اشتراک گذاشتی
کلا تو بخش این دوست داشتیها مطالب زیبایی میذاری
ممنون
خوشحالم دوست عزیز که این آهنگ رو دوست داشتین و همچنین این پستها رو.
و ممنون از شما.:)