امروز صبح، یکی از زیباترین صبحهای این چند ماه اخیرم رو تجربه کردم.
هوا بارونی و همه جا بارون زده، زیبا و خواستنی.
رفتم توی بالکن و بعد از مدتها چند نفس عمیق کشیدم، و تمام وجودم پر شد از اکسیژن خالص.
اما همزمان دو تا احساس متناقض داشتم. هم احساس شادابی میکردم و هم به شدت یه جور احساس دلتنگی اومد سراغم.
و نمیدونم چی شد که بعد از مدتها یاد آهنگ زیبای قطار از گروه چارتار افتادم که خیلی دوستش دارم اما خیلی وقت بود که بهش گوش نداده بودم.
و همین یادآوری، من رو برد به حال و هوای اون روز و اون روزهایی که توی یکی از روزنوشتههای محمدرضا در سال ۹۲ تازه با آهنگ و آلبوم «باران تویی» گروه چارتار آشنا شده بودم.
توی همون روزها و ماهها و سالهایی که از پیدا کردن او و روزنوشتههای او و خوندن نوشتههای زیباش و فضای متفاوت وبلاگش توی این دنیای یکنواخت وب، به طرز عجیبی شاد و هیجان زده بودم.
اگه موافق باشید توی این حال و هوای ناب باران زیبای پاییزی، به این آهنگ زیبای قطار از آلبوم «باران تویی» چارتار از ساند کلود گوش بدیم. (روی لینک زیر کلیک کنید)
(البته مراقب باشید مثل من، موقع شنیدنش اشکهاتون جاری نشه)
چارتار – قطار – Chaartaar – The Train
پاییز رنگارنگ و بارون و هوای سرد اما مطبوعش. مگر میشه عاشق پاییز نبود عاشق پاییز نشد…
حیف که داره تموم میشه 🙂