بهانه‌ای برای نوشتن

گلدان کوچک سبز من!

گاهی اوقات، وقتی وارد اتاقم میشم می‌بینم مادرم با یه خلاقیت جدید، سورپرایزم کرده! این گلدون گیاه سبز کوچیک دوست داشتنی روی دیوار هم یکی از اونها هست. اولش خیلی کوچولو بود. حالا کلی رشد کرده، برگهای جدید درآورده و ریشه زده. خیلی دوستش دارم. 🙂 +۷

بهانه‌ای برای نوشتن

روی قانون توت پا نگذاریم

روی قانون توت پا نگذاریم هر سال، در فصل بهار، شاهد به بار نشستن درخت‌های توت هستیم. توت‌های سفید. توت‌های قرمز. شاتوت و .. توت‌هایی که مثل چراغ‌های سفید و قرمز، در بین برگهای سبز می‌درخشند و زیبایی و شگفتی دیگری از آفرینش را در گوش روح و جان ما زمزمه می‌کنند. اما حیف که… ادامه مطلب روی قانون توت پا نگذاریم

برای فکر کردن, بهانه‌ای برای نوشتن

یک شغل مهم و تاثیر گذار در زندگی انسان‌ها!

یک شغل مهم و تاثیر گذار در زندگی انسان‌ها! میخواهم ازتون خواهش کنم که در همین ابتدا و قبل از خواندن بقیه ی متن، چند شغل مهم و تاثیرگذار در زندگی انسان‌ها را برای خودتون فهرست کنید. (اگر دوست داشتید خوشحال میشم بعدن به من هم بگید که چه شغل‌هایی رو برای خودتون فهرست کرده… ادامه مطلب یک شغل مهم و تاثیر گذار در زندگی انسان‌ها!

بهانه‌ای برای نوشتن

فرصتی که داشت از دست میرفت! (یک تجربه شخصی)

فرصتی که داشت از دست میرفت! (یک تجربه شخصی) خیلی به ندرت پیش میاد که خودم از مغازه‌های محله مون خرید کنم. چند روز پیش، بعدازظهر برای خرید چیزی مجبور شدم برم بیرون و مسافت کوتاهی رو پیاده برم تا به محلی که چندین مغازه در اونجا هستن برسم . توی مسیر که راه میرفتم… ادامه مطلب فرصتی که داشت از دست میرفت! (یک تجربه شخصی)

بهانه‌ای برای نوشتن

تمثیل و مثل: آش نخورده، دهان سوخته

تمثیل و مثل: آش نخورده، دهان سوخته هرگاه کسی گناهی مرتکب نشده باشد و مردم او را گناهکار بدانند، این مثل را گویند و قصه ی آن چنین است: روزی شخصی به خانه ی یکی از آشنایان رفت. صاحب خانه آش داغی برای او آورد. مهمان هنوز دست به سفره نبرده بود که دندانش درد… ادامه مطلب تمثیل و مثل: آش نخورده، دهان سوخته

بهانه‌ای برای نوشتن

داستان کوتاه: او نسبتی با خدا داشت!

داستان کوتاه: او نسبتی با خدا داشت! پسرکی واکس زن با لباسهای پاره و مندرس در یک روز سرد زمستانی کنار یک فروشگاه بزرگ پوشاک نشسته بود و از سرما می لرزید. خانمی از فروشگاه بیرون آمد، وقتی چشمش به پسرک افتاد دوباره وارد فروشگاه شد و پس از چند دقیقه اینبار با چند لباس… ادامه مطلب داستان کوتاه: او نسبتی با خدا داشت!

بهانه‌ای برای نوشتن

چند دقیقه با آهنگی زیبا …

چند دقیقه با آهنگی زیبا … یکی از آهنگهای زیبا و فوق العاده ای که هر چی بهش گوش بدم خسته ام نمیکنه، آهنگ Ring my bells هست. شاید شنیده باشید. بدون کلامش رو اینجا میذارم، اما امیدوارم آهنگ رو با صدای خواننده ی اصلی اش Enrique Iglesias از اینترنت دانلود کنید و گوش بدید.… ادامه مطلب چند دقیقه با آهنگی زیبا …

بهانه‌ای برای نوشتن, درباره یک كتاب, شعر و ادب

سبکی تحمل ناپذیر هستی یا بار هستی؟ – میلان کوندرا

.The Unbearable Lightness of Being سبکی تحمل ناپذیر هستی این عنوانِ یکی از معروفترین و پرجاذبه‌ترین کتابهای میلان کوندرا است. اگر چه من خودم، کتاب «جاودانگی» او را که به گمانم آخرین کتاب او و پس از این کتاب نوشته شده، کمی‌– فقط کمی‌– بیشتر دوست دارم. می‌دانم… شاید  بگویید نام این کتاب در فارسی… ادامه مطلب سبکی تحمل ناپذیر هستی یا بار هستی؟ – میلان کوندرا

بهانه‌ای برای نوشتن

تمثیل و مثل: استخوان لای زخم گذاشتن!

شاید شما هم مثل من، بارها و بارها، ضرب المثل‌ها و حکایات و تمثیل‌های زیبای فارسی را به بهانه‌های گوناگون و یا در موقعیت‌های مختلف، زیاد شنیده باشید. حکایت‌ها و تمثیل‌ها و مثل‌هایی که از ادبیات شفاهی و زبان محاوره ای مردم به ادب رسمی‌راه یافته اند و بیانگر نوعی شباهت زیرکانه و شیرین به… ادامه مطلب تمثیل و مثل: استخوان لای زخم گذاشتن!

بهانه‌ای برای نوشتن

کار درست کدام است؟

کار درست کدام است؟ ما بارها و بارها، هر روز و هر ساعت، مطالبی را می‌خوانیم، نکاتی را می‌شنویم و اشاره‌هایی را دریافت می‌کنیم که همگی می‌خواهند یک چیز را به ما بگویند. اینکه کار درست کدام است. کار درست این است و کار درست آن است، و ما هم از اینکه کار درست را… ادامه مطلب کار درست کدام است؟