برای فکر کردن, دل نوشته

سیل غارتگر اومد

شاید داستان خانه‌ای پر از پنجره و نور و زندگی که به ناگاه سیل‌ای خراب و تاریکش می‌کند را، هیچ‌چیز نتواند به زیبایی ترانه‌ی «خونه» – از «ایرج جنتی عطایی» و با آهنگ‌سازی و تنظیم فوق‌العاده‌ی «بابک بیات» که «داریوش» عزیز هم آن را سال‌ها پیش به زیبایی اجرا کرده است – بیان کند: خونه… ادامه مطلب سیل غارتگر اومد

دل نوشته

اینکه در برخورد با برخوردِ گرمِ دیگران کمی‌گرم‌تر باشیم، قشنگ‌تر نیست؟

نمی‌دانم برای شما هم تا به حال، به ندرت پیش آمده که با گرمی‌و لبخند و سلامی‌گرم یا اظهار محبتی به سمتِ کسی بروید، و او – البته می‌تواند جزو صفات شخصیتی‌اش باشد – یا با سردی جواب سلام‌تان را بدهد، یا مثلاً وقتی با شما دست می‌دهد، دست دادنش شُل و فقط با نوک… ادامه مطلب اینکه در برخورد با برخوردِ گرمِ دیگران کمی‌گرم‌تر باشیم، قشنگ‌تر نیست؟

دل نوشته

سال نو، و مناجاتی از خواجه عبدالله انصاری

هر بار در آغاز سال نو، آرزوها و امیدهای‌مان، پر رنگ‌تر از هر وقت دیگری در بوم فکر و ذهن و قلب‌مان نقش می‌بندند، و امیدواریم که سال جدید، برای خودمان و برای عزیزان‌مان و برای مردم کشورمان و حتی برای انسان‌های سیاره‌ی زمینِ‌مان، سالی بهتر از سال و سال‌های قبل باشد. سال ۹۸ را… ادامه مطلب سال نو، و مناجاتی از خواجه عبدالله انصاری

دل نوشته

ولنتاین؛ بهانه‌ای برای خلق، ابراز، ادامه یا به یادآوردن احساسی پرشور

بعد از این چند مدت که نمیدانم چرا حس نوشتن نداشتم، و اینکه دغدغه‌ها و دلمشغولی‌های دیگری هم گاهی آدم را از این فضا کمی‌دور می‌کند؛ با نزدیک شدن ولنتاین داشتم به چیزی فکر می‌کردم. و گفتم کمی‌از آنهمه افکار و احساسی که ذهن و درونم را پر کرده‌اند، اینجا و برای شما هم بنویسم.… ادامه مطلب ولنتاین؛ بهانه‌ای برای خلق، ابراز، ادامه یا به یادآوردن احساسی پرشور

دل نوشته

لذت شگفت‌زده‌ شدن

مطلب کوتاهی حول لذت شگفت زده شدن به ذهنم رسید که می‌تواند به طریقی، به پست قبلی (کاش هیچوقت از دیدنِ شکفتنِ گل‌های زیر پایمان غافل نشویم) هم ربط داشته باشد. خواستم پی نوشت آن مطلب بنویسمش، اما به نظرِ خودم آنقدر اهمیتش زیاد بود که دلم نیامد در یک پی نوشت در پایین نوشته‌ای… ادامه مطلب لذت شگفت‌زده‌ شدن

بهانه‌ای برای نوشتن, دل نوشته

مرز باریک بین سلامتی و بیماری | یک تجربه شخصی

توی این چند روز اخیر، چیز عحیبی را تجربه کردم که می‌خواستم به عنوان آیینه عبرت! برای شما دوستان عزیز بنویسمش. 🙂 اینکه متوجه شدم، برخلاف تصور همیشگیم، مرز بین سلامتی و بیماری چقدر میتونه باریک باشه. باریک‌تر از اون چیزی که تصور می‌کنیم. بعد که تمرین درس کتاب غرقگی متمم رو انجام دادم (+)،… ادامه مطلب مرز باریک بین سلامتی و بیماری | یک تجربه شخصی

بهانه‌ای برای نوشتن, دل نوشته

ما آدما، معمولاً توی یکی از این دو دسته قرار می‌گیریم

نمیدونم تا حالا دقت کردید که آدمها در سطح اجتماعی، در هر یک از زمینه‌های مختلف، معمولاً میتونن به دو دسته تقسیم بشن. اگر موافقید چند نمونه‌ش رو با هم مرور کنیم: ۱ دسته اول: آدم‌هایی که از قبل از اینکه وارد ایستگاه مترو بشن، کارت‌شون رو از کیفشون در آوردن، توی دستشون گرفتن و… ادامه مطلب ما آدما، معمولاً توی یکی از این دو دسته قرار می‌گیریم

دل نوشته, دوست داشتنیها

دوست‌داشتنی‌ها برای من، در ماه‌ای که گذشت

قبلا در چند قسمت، پست‌هایی به صورت هفتگی می‌نوشتم با عنوان #دوست داشتنی‌ترین‌ها برای من در هفته ای که گذشت. بنا به دلایلی، نوشتنِ هفتگیِ اونها رو متوقف کردم. و گذاشتم هر وقت که شد و احساس کردم که دوست دارم، پستی در موردشون بنویسم. یکی از اون چند دلیلی که برای خودم داشتم- البته خودم… ادامه مطلب دوست‌داشتنی‌ها برای من، در ماه‌ای که گذشت

الهام بخش, دل نوشته

جملات الهام بخش

امروز برای اولین بار با منظره‌ای جدید در سرزمینِ متمم عزیزمان رو‌به‌رو شدم. به محض اینکه لاگین کردم و وارد صفحه‌ی اصلی شدم، این جمله را بالای صفحه دیدم (شما هم اگر متممی‌باشید، حتماً دیده‌اید): از دیدن و خواندنش لذت بردم. و با خودم فکر کردم: شاید دلمان برای خبرنامه‌های هفتگی متمم که هر شنبه پست… ادامه مطلب جملات الهام بخش