دل نوشته

سال نو، و مناجاتی از خواجه عبدالله انصاری

هر بار در آغاز سال نو، آرزوها و امیدهای‌مان، پر رنگ‌تر از هر وقت دیگری در بوم فکر و ذهن و قلب‌مان نقش می‌بندند،

و امیدواریم که سال جدید، برای خودمان و برای عزیزان‌مان و برای مردم کشورمان و حتی برای انسان‌های سیاره‌ی زمینِ‌مان، سالی بهتر از سال و سال‌های قبل باشد.

سال ۹۸ را هم مانند هر سال دیگری، با همین امیدها و آرزوها شروع کردیم.

و این در حالی بود که بارش زیبای باران را هم شادمانه از طبیعت عیدی می‌گرفتیم،

اما افسوس که طبیعت زیبای ما، نمی‌دانست که ما برای لذت بردن از این هدیه، در بسیاری از نقاط سرزمین‌مان، چقدر ضعیف و ناتوانیم…

در کنار زیبایی‌های وصف‌ناپذیر بهار،

رویدادهای تلخ آغازِ امسال که بسیاری از مردم عزیزمان را به زحمت و ناراحتی انداخت – که می‌توانست به این تلخی نباشد – و همه‌ی ما را هم در کنارِ آنها، نگران و دل‌آزرده کرد؛

مرا به یاد مناجاتی از خواجه عبدالله انصاری انداخت و دوست داشتم که در کنار همه‌ی امیدها و آرزوها و برنامه‌ها و هدف‌گذاری‌های امسال‌مان،

اولین نوشته‌ی یک روز جدید در یک سال جدید دیگر را با آن آغاز کنم؛

برای خودم، برای عزیزانم، برای دوستانم و برای تمام آدم‌هایی که لذت بردن از زندگی، حق طبیعی‌شان است.

الهی از پیش خطر و از پس راهم نیست،

دستم گیر که جز تو پناهم نیست.

سال نو و مناجاتی از خواجه عبدالله انصاری
homebnc.com@

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *