زنگ تفریح

زنگ تفریح | گربه‌ی کتابخوان (چند کلیپ)

دوست‌داشتنی‌ترین عکس‌ها و فیلم‌ها و کلیپ‌ها برای من، اون‌هایی هستند که مربوط به کارهای طبیعی گربه‌های بامزه و سگ‌های ناز و طوطی‌ها و … کلاً حیوانات هستن. (به استثنای اون فیلم‌ها و عکس‌هایی که در اون‌ها این طفلکی‌ها رو مجبور می‌کنن کارهای عجیب و غریبی انجام بدن، یا لباس‌هایی تنشون می‌کنن که اذیت‌شون می‌کنه) یکی… ادامه مطلب زنگ تفریح | گربه‌ی کتابخوان (چند کلیپ)

برای فکر کردن, دل نوشته

سیل غارتگر اومد

شاید داستان خانه‌ای پر از پنجره و نور و زندگی که به ناگاه سیل‌ای خراب و تاریکش می‌کند را، هیچ‌چیز نتواند به زیبایی ترانه‌ی «خونه» – از «ایرج جنتی عطایی» و با آهنگ‌سازی و تنظیم فوق‌العاده‌ی «بابک بیات» که «داریوش» عزیز هم آن را سال‌ها پیش به زیبایی اجرا کرده است – بیان کند: خونه… ادامه مطلب سیل غارتگر اومد

بهانه‌ای برای نوشتن, کتاب و زندگی

دغدغه‌های ما و ارزش‌های شخصی ما | اشاره‌ای‌ به کتاب هنر ظریف بی‌خیالی

اگر کتاب «هنر ظریف رهایی از دغدغه‌ها» (با ترجمه میلاد بشیری) یا هنر ظریف بی خیالی را خوانده باشید – بعید می‌دانم از خواندن این کتاب لذت نبرده باشید. البته من به میانه‌ی این کتاب رسیده‌ام و هنوز تمامش نکردم. چون مطالعه‌اش به تعطیلات نوروز خورد و در خواندنش وقفه ایجاد شد. اما تا اینجا… ادامه مطلب دغدغه‌های ما و ارزش‌های شخصی ما | اشاره‌ای‌ به کتاب هنر ظریف بی‌خیالی

دل نوشته

اینکه در برخورد با برخوردِ گرمِ دیگران کمی‌گرم‌تر باشیم، قشنگ‌تر نیست؟

نمی‌دانم برای شما هم تا به حال، به ندرت پیش آمده که با گرمی‌و لبخند و سلامی‌گرم یا اظهار محبتی به سمتِ کسی بروید، و او – البته می‌تواند جزو صفات شخصیتی‌اش باشد – یا با سردی جواب سلام‌تان را بدهد، یا مثلاً وقتی با شما دست می‌دهد، دست دادنش شُل و فقط با نوک… ادامه مطلب اینکه در برخورد با برخوردِ گرمِ دیگران کمی‌گرم‌تر باشیم، قشنگ‌تر نیست؟

برای فکر کردن, بهانه‌ای برای نوشتن

آیا جهان‌بینی ما، گاهی بیش از حد دراماتیک نیست؟

به جهان بینی بیش از حد دراماتیک فکر می‌کردم، توی چند روز گذشته، که اتفاقات تلخ مربوط به سیل در روزهای سبز آغازین فصل بهار و در این ایام زیبای عید نوروز در کشورمان و برای برخی از مردم عزیزمان پیش آمد (و می‌دانیم که می‌توانست به این تلخی پیش نیاید) و خاطر همه‌ی ما… ادامه مطلب آیا جهان‌بینی ما، گاهی بیش از حد دراماتیک نیست؟

دل نوشته

سال نو، و مناجاتی از خواجه عبدالله انصاری

هر بار در آغاز سال نو، آرزوها و امیدهای‌مان، پر رنگ‌تر از هر وقت دیگری در بوم فکر و ذهن و قلب‌مان نقش می‌بندند، و امیدواریم که سال جدید، برای خودمان و برای عزیزان‌مان و برای مردم کشورمان و حتی برای انسان‌های سیاره‌ی زمینِ‌مان، سالی بهتر از سال و سال‌های قبل باشد. سال ۹۸ را… ادامه مطلب سال نو، و مناجاتی از خواجه عبدالله انصاری

برای فکر کردن, بهانه‌ای برای نوشتن

ارزیابی در پایان سال و هدفگذاری برای سال آینده، با طرح چند سوال خیلی ساده

ارزیابی و هدفگذاری پایان سال، سال جدید، و کلمات و عباراتی اینچنین؛ کلمات و مفاهیمی‌هستند که هر سال، به خصوص با رسیدن یک سال به پایانش، در سرِ ما می‌چرخند و ما را کم یا زیاد به فکر کردن در مورد خودمان وا می‌دارند. نمی‌خواهم اینبار در این باره قلم‌فرسایی کنم. قبلاً در مورد پایان… ادامه مطلب ارزیابی در پایان سال و هدفگذاری برای سال آینده، با طرح چند سوال خیلی ساده

درباره یک كتاب, کتاب و زندگی

رمزگشایی از خرده اطلاعاتِ موجود در اضطرابها، راهی برای دستیابی به آرامش – اشاره به کتاب آلن دو باتن

اگر کتاب آرامش آلن دو باتن از مجموعه کتاب‌های مدرسه زندگیِ آلن دو باتن (که قبلا هم در این وبلاگ از برخی دیگر از کتابهای این نویسنده حرف زده ام (+)) را خوانده باشید (یا بخوانید)، متوجه شده‌اید (یا متوجه می‌شوید) که اضطرابهایی که گاه و بیگاه در زندگی گریبان‌مان را می‌گیرند در واقع، حاوی… ادامه مطلب رمزگشایی از خرده اطلاعاتِ موجود در اضطرابها، راهی برای دستیابی به آرامش – اشاره به کتاب آلن دو باتن

بهانه‌ای برای نوشتن

سه آهنگ و آواز، از سه خواننده‌ی دوست‌داشتنی

می‌خواستم اگر موافق و علاقمند باشید، خودمان را در این دنیای شلوغ واژه‌ها و کلمات که از هر سو احاطه‌مان کرده‌اند، کمی‌گم کنیم و در این گمگشتگیِ خودخواسته و شیرین‌مان، گوش به سه آهنگ و آواز، از سه خواننده‌ دوست داشتنی بسپریم. اولین موسیقی را از داریوش، خواننده‌ی دوست داشتنی‌مان، که بعید میدانم به این… ادامه مطلب سه آهنگ و آواز، از سه خواننده‌ی دوست‌داشتنی

بهانه‌ای برای نوشتن

یاد گرفته‌ام که در استفاده از واژه‌‌ها، بیشتر دقت کنم

چند وقت پیش، دوستی (که ایشان را نمی‌شناختم) پیج هنری من توی اینستا را فالو کرده بود، و توی بیو به مهارتی اشاره کرده بود که کنجکاو شدم نگاهی به پیجش بیندازم. توی پیجش عکسی را دیدم که درکنار یکی از دوستان انداخته بود. (در کلاسی که با آموزشهای ایشان شرکت کرده بود) به خاطر… ادامه مطلب یاد گرفته‌ام که در استفاده از واژه‌‌ها، بیشتر دقت کنم