دل نوشته

ولنتاین؛ بهانه‌ای برای خلق، ابراز، ادامه یا به یادآوردن احساسی پرشور

بعد از این چند مدت که نمیدانم چرا حس نوشتن نداشتم، و اینکه دغدغه‌ها و دلمشغولی‌های دیگری هم گاهی آدم را از این فضا کمی‌دور می‌کند؛ با نزدیک شدن ولنتاین داشتم به چیزی فکر می‌کردم. و گفتم کمی‌از آنهمه افکار و احساسی که ذهن و درونم را پر کرده‌اند، اینجا و برای شما هم بنویسم.… ادامه مطلب ولنتاین؛ بهانه‌ای برای خلق، ابراز، ادامه یا به یادآوردن احساسی پرشور

بهانه‌ای برای نوشتن

جادوی نظم در کشوی لباس

چند وقت پیش، کتابی توی کتابفروشی توجهم رو جلب کرد و تصمیم گرفتم بخرم و بخونم: نام این کتاب این هست: جادوی نظم (تحولی در زندگی، با هنر ژاپنی خلوت سازی و ساماندهی) نویسنده ی این کتاب، خانمی‌اهل ژاپن، به نام ماری کاندو است. و روشی که برای برقراری جادوی نظم به کار گرفته است… ادامه مطلب جادوی نظم در کشوی لباس

دل نوشته

لذت شگفت‌زده‌ شدن

مطلب کوتاهی حول لذت شگفت زده شدن به ذهنم رسید که می‌تواند به طریقی، به پست قبلی (کاش هیچوقت از دیدنِ شکفتنِ گل‌های زیر پایمان غافل نشویم) هم ربط داشته باشد. خواستم پی نوشت آن مطلب بنویسمش، اما به نظرِ خودم آنقدر اهمیتش زیاد بود که دلم نیامد در یک پی نوشت در پایین نوشته‌ای… ادامه مطلب لذت شگفت‌زده‌ شدن

بهانه‌ای برای نوشتن, درباره یک كتاب, دوست داشتنیها

کاش هیچوقت از دیدنِ شکفتنِ گل‌های زیر پایمان غافل نشویم

این نوشته، حاوی ابرازِ چند شگفتی است که در روزهای اخیر دست به دست هم دادند و به من لذتِ تاملی بیش از اندازه بخشیدند. امیدوارم بتوانم در پیوند دادنِ این چند حسِ شگفتیِِ درونم در بیرون به کمک کلمات، موفق شوم. اولی مربوط به خواندن یک نقل قول از آلبرت شوایتزر می‌شود که به… ادامه مطلب کاش هیچوقت از دیدنِ شکفتنِ گل‌های زیر پایمان غافل نشویم

برای فکر کردن, بهانه‌ای برای نوشتن, دانستنیها

چند پیشنهاد اگر مثل من، زیاد می‌نشینید

اگر یادتون باشه در پست قبلی: مرز بسیار باریک بین سلامتی و بیماری | یک تجربه شخصی برایتان تعریف کردم که چطور در عرض چند ثانیه، از این رو به اون رو شدم! و هنوز هم راستش را بخواهید، خیلی درد دارم، به خصوص وقتی روی صندلی میشینم. اما همین که مثل اون چند ساعتِ… ادامه مطلب چند پیشنهاد اگر مثل من، زیاد می‌نشینید

بهانه‌ای برای نوشتن, دل نوشته

مرز باریک بین سلامتی و بیماری | یک تجربه شخصی

توی این چند روز اخیر، چیز عحیبی را تجربه کردم که می‌خواستم به عنوان آیینه عبرت! برای شما دوستان عزیز بنویسمش. 🙂 اینکه متوجه شدم، برخلاف تصور همیشگیم، مرز بین سلامتی و بیماری چقدر میتونه باریک باشه. باریک‌تر از اون چیزی که تصور می‌کنیم. بعد که تمرین درس کتاب غرقگی متمم رو انجام دادم (+)،… ادامه مطلب مرز باریک بین سلامتی و بیماری | یک تجربه شخصی

بهانه‌ای برای نوشتن

داستانِ جهان در سال ۲۰۱۸ به روایت تصویرها

چند روز پیش، متمم در پیام اختصاصی خود، در بخش خبرهای پراکنده از نقاط مختلف جهان، متنی – تحت عنوان “ته‌مانده‌های فولادیِ رقابت استارت‌آپ‌ها” به همراه عکسی از انبوه زباله‌های دوچرخه در چین – را منتشر کرد که خبر از این میداد که نشریه آتلانتیک به سنت هر سال، در پایان سال، منتخبی از عکسهای… ادامه مطلب داستانِ جهان در سال ۲۰۱۸ به روایت تصویرها

بهانه‌ای برای نوشتن, دل نوشته

ما آدما، معمولاً توی یکی از این دو دسته قرار می‌گیریم

نمیدونم تا حالا دقت کردید که آدمها در سطح اجتماعی، در هر یک از زمینه‌های مختلف، معمولاً میتونن به دو دسته تقسیم بشن. اگر موافقید چند نمونه‌ش رو با هم مرور کنیم: ۱ دسته اول: آدم‌هایی که از قبل از اینکه وارد ایستگاه مترو بشن، کارت‌شون رو از کیفشون در آوردن، توی دستشون گرفتن و… ادامه مطلب ما آدما، معمولاً توی یکی از این دو دسته قرار می‌گیریم

برای فکر کردن, بهانه‌ای برای نوشتن

چند پیشنهاد، برای دوری از گرداب سردرگمی‌و ناامیدی

دو نفر از دوستانِ خوبِ یک روز جدید – به نام‌های مریم و فهیمه – توی کامنت‌هایی که در اینجا برام نوشته بودند، به موضوعاتی – با محوریت سردرگمی‌و ناامیدی – اشاره کرده بودند و خواسته بودند که در موردشان بیشتر حرف بزنیم. از آنجایی که احساس کردم دغدغه‌های هر دوی این دو دوست عزیز… ادامه مطلب چند پیشنهاد، برای دوری از گرداب سردرگمی‌و ناامیدی