بهانه‌ای برای نوشتن, درباره یک كتاب, دوست داشتنیها

دوستِ خوبی بود فِرمین، موش کتاب‌خوان

چند وقت پیش، همان‌طور که در کانال هم نوشته بودم، وقتی دنبال یکی از کتاب‌های  مورد‌نظرم در کتاب‌فروشی می‌گشتم، چشمم به کتاب کوچکِ جویده‌شده‌ای افتاد؛ فرمین، موش کتاب‌ خوان که از خلاقیتی که –  در تناسب با عنوان و مضمون کتاب –  در جلد آن به کار رفته بود، بسیار لذت بردم، و در یک لحظه مِهر… ادامه مطلب دوستِ خوبی بود فِرمین، موش کتاب‌خوان

زنگ تفریح

از دست این آنالوژی! (زنگ تفریح)

قبلاً چندین جا، از جمله در درس ابزارهای تقویت تفکر استراتژیک (۱): آنالوژی در متمم در این کامنتم، و در پست ورزشی به نام ایروبیک در یک روز جدید؛ از این گفته بودم که بین باشگاه و ایروبیک ای که سالها دارم میرم و متمم، در بسیاری موارد، یک آنالوژی عجیبی حس می‌کنم. این را داشته باشید، تا بیایم سر اصل… ادامه مطلب از دست این آنالوژی! (زنگ تفریح)

دل نوشته

ردپاها، تسکین دلبستگی

دلبستگی در لحظه‌های تنهایی، هم شیرین است و هم تلخ. هم سخت است و هم … خواستم بگویم هم آسان، ولی دیدم، نه آسان نیست. اصلاً آسان نیست. به خصوص وقتی که تنها دلخوشی و تسکین ات، می‌شوند ردپاها. ردپاهایی که آن یا او را به طریقی، به تو وصل می‌کنند. آنقدر می‌گردی تا از آنچه و آنکه دلبسته اش… ادامه مطلب ردپاها، تسکین دلبستگی

قصه های شهرزاد

قصه‌های شهرزاد (۱۹): کاش رنگ کردنِ جدول‌ها تمامی‌نداشت

تعدادشان زیاد بود. شاید ۲۰ یا حتی ۳۰ نفر. و همگی مَرد. برخی جوان و برخی مسن تر. لباس‌های یک شکلی تنشان بود. برخی با راه راه‌های سفید و زرد. و برخی دیگر راه راه‌های سفید و آبی. درست شبیه رنگ جدول‌ها. کنار هم، روی زانو و لب خیابان، نشسته بودند. و جز سکوت، حرفی… ادامه مطلب قصه‌های شهرزاد (۱۹): کاش رنگ کردنِ جدول‌ها تمامی‌نداشت

بهانه‌ای برای نوشتن, توسعه مهارتهای فردی

اگر دوست دارید به مداد رنگی، در خانه‌ی خودش سر بزنید

در چند پست گذشته، از کاری که به تازگی در زندگی‌ام شروع کرده‌ام، و نام آن را مداد رنگی گذاشته‌ام؛ برای‌تان صحبت کرده بودم. و بارها در این نوشته‌ها، به طور مستقیم و یا غیر مستقیم، از این برای‌تان گفتم که بزرگ‌ترین و تاثیرگذارترین محرک‌ها، انگیزه‌ها، اشتیاق‌ها، آموخته‌ها و شوقِ آزمایش خوانده‌ها و دانسته‌ها، و… ادامه مطلب اگر دوست دارید به مداد رنگی، در خانه‌ی خودش سر بزنید

بهانه‌ای برای نوشتن

زندگی دلپذیر، زندگی خوب، زندگی در طلب معنا؛ و زندگی عادی

[su_quote]شما معنی زندگی را به صورت نوشته‌ای که کس دیگری نوشته و در زیر سنگی مخفی کرده، نمی‌یابید. فقط آن را با دادن معنایی از درون خودتان به زندگی می‌یابید. دکتر رابرت فایرستون (نویسنده و روانپزشک) [/su_quote] ویکتور هرگز نتوانست به دست نوشته‌هایی از کتابش در مورد تئوری جدید او، که همسرش آنها را قبل از دستگیری توسط مقامات… ادامه مطلب زندگی دلپذیر، زندگی خوب، زندگی در طلب معنا؛ و زندگی عادی

بهانه‌ای برای نوشتن

وقتی دلِ کودکی شاد می‌شود

قبلاً از طرح مداد رنگی برایتان حرف زده بودم و از دغدغه ام برای اینکه در کاری که شروع کرده ام و در پیش گرفته ام – آنطور که قبلا گفته بودم و بعد به زیباترین شکل، در متمم از زبانِ جف بزوس (+) شنیدم – دنیال چیزی بزرگتر از خودم باشم. (+) سعی کردم این فکر… ادامه مطلب وقتی دلِ کودکی شاد می‌شود

آموخته ها

آنچه یک روز جدیدِ دیگر به من آموخت: خاصیت شگفت انگیزِ نوشته‌ها

یک روز جدید دیگر به من آموخت: نوشته‌های ما – حتی اگر خودمان نخواهیم یا متوجه نباشیم  – خاصیت شگفت انگیزی دارند. آنها قادرند حقایق زیادی از ویژگی‌های شخصیتی ما را – خواه مثبت و خواه منفی – از لابلای واژه‌‌های خود، برای دیگران فاش و آشکار سازند. شاید شما هم تجربه کرده باشید: گاه… ادامه مطلب آنچه یک روز جدیدِ دیگر به من آموخت: خاصیت شگفت انگیزِ نوشته‌ها

بهانه‌ای برای نوشتن

یک نکته و یک گزارش در مورد طرح مداد رنگی

پیش نوشت: قبل از هر چیز باید مرا ببخشید که ناچارم برخی کلمات و نام‌ها (مثل: مداد رنگی) را در عنوان و متن پست‌هایم تکرار کنم. واقعاً چاره ای جز این ندارم. چون به هر حال باید مشخص کنم که میخواهم در مورد چه چیزی حرف بزنم. اصل مطلب: همانطور که قبلا گفته بودم، پروژه… ادامه مطلب یک نکته و یک گزارش در مورد طرح مداد رنگی

زنگ تفریح

اندر اوصاف اینستاگرام (۲)

تقریبا یک سالی میشه ازدواج کرده. دیروز، عکس جواب مثبت آزمایش بارداریش رو، توی صفحه ی اینستاگرامش گذاشته و زیرش نوشته: همسر عزیزم. ازت ممنونم. [su_divider top=”no” style=”dotted” divider_color=”#7b14a5″ link_color=”#c31ec4″ size=”2″ margin=”25″] توی پیج این دخترایی که از لب و لوچه و گونه تا کلاً هر جای دیگه ی بدنشون رو پروتز کردن – اونقدر… ادامه مطلب اندر اوصاف اینستاگرام (۲)