در موردِ داشتنِ اهداف، بارها و در جاهای مختلف، از زوایای بسیاری بحث و صحبت شده است.
از جمله در متمم و در این درسها که با نگاهی علمی و دقیق به بحثهای مربوط به هدفگذاری پرداخته است:
آیا هنگام برنامه ریزی همه این اجزا را در نظر میگیرید؟ (هدف گذاری کافی نیست)
در هدف گذاری برای آینده به نتیجه فکر کنید و نه اقدامها
یا در همین وبلاگ، به عنوان مثال در این پست: آنچه هدفگذاری را آسانتر، دلپذیرتر و موثرتر میکند: انعطافپذیری، و نترسیدن از تغییر،
یا این یکی: چرخه دمینگ (PDCA)، یکی از راههای چرخاندن رو به جلوی چرخ زندگی مان؛ کمیدر مورد آن حرف زدهام.
اما اگر اجازه بدهید میخواهم اینبار خیلی کوتاه و از زاویهی چیزهایی که یک روز جدیدِ دیگر به من میآموزند، به آن نگاه کنم:
یک روز جدید دیگر به من آموخت:
با هدف گذاری و داشتنِ هدف مشخص و روشن و واضح، معنای تصمیمهایمان را بهتر درک میکنیم.
منظورم حتماً در تصمیمها و کارهای بزرگ یا خیلی بزرگ نیست.
حتی شده در کوچکترین و پیش پاافتاده ترین مسائل زندگیمان.
مثلاً چیزی که باعث شد من این پست را بنویسم:
من تا دیروز، نسبت به یک اقدام کوچکِ مشخص در اینستاگرام مداد رنگی (+) کاملاً بیتفاوت بودم.
یا شاید حتی نسبت به آن حس خوبی نداشتم.
از دیشب که هدف مشخصی را – در راستای هدف بزرگترم – برای خودم تعیین کردم؛
همان کار کوچکی که تا قبل از آن، از کنارش بیاعتنا میگذشتم،
امروز صبح به یکباره برایم ارزش و معنای متفاوتی پیدا کرد و تصمیم و رفتارم در موردش عوض شد و تغییر کرد.
(البته به طورِ مشخص، نمود خارجی ندارد یا حتی شاید از بیرون، برای دیگران بیمعنا باشد)
و حالا میدانم که برای آن هدفِ مشخصام (در بیرون از اینستاگرام)، دارم این کارِ کوچک را (در اینستاگرام) انجام میدهم.
و دیگر نه تنها مثل قبل، نسبت به آن بیتفاوت نیستم یا نسبت به آن حس بدی ندارم،
بلکه حالا کاملاً متوجه آن هستم و میدانم که بخش کوچکی از برنامهی من برای رسیدن به آن هدف بزرگتر در دراز مدت است.
پس دوست داشتم این موضوع را با شما هم مطرح کنم که:
چقدر خوب میشود اگر هنوز هدف مشخصی نداریم،
یا برای رسیدن به هدفبزرگترمان هنوز هدف میانمدت یا کوتاهمدتای در نظر نگرفتهایم
امروز هیچ کاری نکنیم و فقط بنشینیم و با خودمان فکر کنیم
و سعی کنیم به چهار سوال سادهی زیر پاسخ بدهیم و جوابها را هم برای خودمان در دفترچهای بنویسیم:
۱- هدف (های) من چیست؟
۲- دوست دارم چه موقع به این هدف برسم؟
۳- برای رسیدن به این هدف چه کارهایی باید بکنم؟ (یا به چه اقدامهایی نیاز دارم؟)
۴- چگونه و به چه روشهایی میخواهم آن کارها را انجام بدهم؟
لازم هم نیست که همهی جوابها را کامل و دقیق، همین امروز بنویسیم.
میتوانیم به مرور، طی روزهای آینده آنها را کامل و کاملتر بکنیم.
و حتی در صورت نیاز، هر بار آنها را کم و زیاد بکنیم یا تغییراتی بدهیم.
مهم این است که امروز در مورد آن فکر کنیم و استارتِ کار را بزنیم.
و سپس، فردا (و فرداهای دیگر)، روزِ اقدام است و روزِ فرار نکردن از آن تصمیمها یا کارهایی که میتوانند در رسیدن به هدفمان، به ما یاری برسانند.
(البته منظورم هر تصمیم یا هر کاری هم نیست.
به نظرم بسیار مهم است که آن تصمیمها یا آن کارها برخلاف روحیات، شخصیت، و یا ارزشهای درونی و زندگی شخصی و حرفهایمان نباشند)
اگر بتوانیم امروز خوب فکر کنیم و همه چیز را خوب برای خودمان بنویسیم؛
فردا روز جدیدی است که با هدف مشخصی از خواب برمیخیزیم و در مسیر دستیابی به آن هدف، به زندگیمان معنای بیشتری میبخشیم.
و شگفتانگیز اینکه،
برخی تصمیمها و اقدامهایمان را هم که قبلاً بیتفاوت از کنارشان میگذشتیم – هر چند کوچک و معمولی باشند – با معناتر از قبل میبینیم، درک میکنیم، حس میکنیم و به کار میگیریم.
پی نوشت:
بعد از انتشار این پست، به متمم سر زدم و متوجه ی انتشار این مطلب شگفت انگیز جدید شدم و دوست داشتم لینک آن را هم در پایانِ این نوشته اضافه کنم:
درباره اهمیت هدف گذاری و برنامه ریزی | مشغول بودن با کار کردن فرق دارد
ممنون از سایت بسیار عالی و کاربردیتون
موفق باشید