درباره یک كتاب, کتاب و زندگی

در مورد پیدایش لغات نو در زبان، بیشتر بدانیم

 

جالب بود… می‌خواستم بعد از این سه پست:

از اختراع زبان چه می‌دانیم؟ (قسمت اول) 

از اختراع زبان چه می‌دانیم؟ (قسمت دوم)

داستان پیدایش خط

باز به نکته ی دیگری – از نگاه خودم : بسیار جذاب و آموزنده – از کتاب «زبان شناسی و زبان فارسی» از «پرویز ناتل خانلری» اشاره کنم، که چند روز پیش، به طور اتفاقی با نکته ی جذاب دیگری (در زمینه ی مشابه) در یک برنامه ی تلویزیونی آشنا شدم که تصمیم گرفتم از آن به عنوان مقدمه ای برای این نوشته استفاده کنم، و به طور خاص، بیشتر تمرکزم بر روی بخش آخر این نوشته، یعنی اقتباس لغات بیگانه خواهد بود.

در آن برنامه، از طرف شخص فرهیخته ای که در مورد فردوسی و اشعار شاهنامه صحبت می‌کرد؛ یاد گرفتم که واژه‌های «قیصر» ، «سزار» و «تزار» ؛ همگی از کلمه ی «کیخسرو» فارسی که اسم یکی از شاهان افسانه ای ایران زمین می‌باشد، اقتباس شده اند.

حتماً می‌دانید که همه ی اینها، «قیصر» ، «سزار» و «تزار»، از القاب پادشاهان امپراتوری روم، امپراتوری آلمان، روسیه و … بوده اند. (اطلاعات بیشتر: ۱ ، ۲)

از داستانی که پشت این اقتباس بوده است که بگذریم، فعلاً این موضوع را در ذهن داشته باشید تا در مورد اینکه چگونه یک زبان، با پیدایش لغات نو مواجه می‌شود، بیشتر آشنا شویم، و به قسمت آخر این نوشته که اقتباس از لغات بیگانه است برسیم.

(که ناچارم خیلی خلاصه به آنها بپردازم. اگر چه باز هم خیلی طولانی می‌شود. اما میدانم اگر مثل من به این بحث‌ها و نکاتِ شیرین در مورد زبان، علاقمند باشید، تا آخر نوشته حتماً از خواندن آن، لذت خواهید برد.)

پیدایش لغات نو

در این کتاب می‌خوانیم که “هر جامعه ی بشری پیوسته در حال تغییر و تحول است و این حال او را به الفاظ نوی برای نامیدن امور و چیزهای تازه محتاج می‌کند و گذشته از این، الفاظی متروک و منسوخ می‌شود و ناچار به جای آنها باید لغات تازه ای به وجود بیاید.”

و در ادامه شرح می‌دهد که این احتیاج به چند وجه، می‌تواند برآورده شود.

  • نامیدن با عبارت وصفی

یعنی اینکه برای نامیدن اشیاء و معانی جدید، از اوصاف یا عبارت‌های وصفی کمک بگیریم.

مانند: «ماشین دودی» یا «چراغ زنبوری» یا «بخاری نفتی» یا «راه آهن» یا «چراغ برق» و مانند آنها

یا نسبت دادن اشیاء و امور تازه یا گیاهان، میوه‌ها و محصولات کشاورزی به کشور و سرزمینی که موطن اصلی آنها بوده است.

مانند: تبریزی (نوعی درخت)، چینی (نوعی سفال)، کاشی، حلبی، هندوانه (که صورت نخستین آن خربزه ی هندی است)، ارسی (منسوب به کشور روسیه)، دارچین (گیاه منسوب به چین)، گوجه فرنگی، توت فرنگی و مانند اینها.

گاهی هم وقتی چیزهایی را نخستین بار، کسی به سرزمینی وارد کرده یا در کشت و رواج آنها موثر بوده است.

شاید در فارسی: لاله عباسی (نوعی گل)، طالبی (نوعی خربزه)، صاحبی (نوعی انگور)، داودی (نوعی گل) از این قبیل باشد.

یا نام سکه‌هایی مانند اشرفی و عباسی.

  • اشتقاق

مراد از اشتقاق آن است که کلمه ای با یکی از اجزاء صرفی خود که تنها به کار نمی‌رود و معنی مستقل ندارد تلفیق شود و کلمه ای تازه ایجاد کند.

که این اجزاء را همان پسوند یا پیشوند می‌خوانیم.

مثل پسوند «اک» که معنی تصغیر دارد. اما بیشتر در مورد تخصیص، استعمال می‌شود.

این پسوند، چون به کلمه ای که معنی وصف و صفت دارد افزوده شود برای بیان اسمی‌به کار می‌رود که به داشتن آن صفت، مخصوص و ممتاز است.

مثل: زردک که از صفت زرد ساخته می‌شود تا به ریشه ی گیاهی که زردی وصف آن است اطلاق شود.

با به همین ترتیب کلمات سرخک، سفیدک، سیاهک و …

و جالب است که می‌گوید همین پسوند «اک» در تحول زبان فارسی به زبر و سپس به زیر تبدیل یافته و به صورت‌هاء بیان حرکت در خط فارسی امروز نوشته می‌شود.

از صفات متعدد با الحاق این جزء اسمهایی ساخته می‌شود که از خصوصیات آنها داشتن صفت معینی است مانند سفیده، شوره، زرده و مانند آنها.

چون به اعداد هم پیوسته شود برای چیزهایی به کار می‌رود که به آن عدد مخصوصند. مانند پنجه و هفته و دهه و چله و صده و هزاره.

  • ترکیب

ترکیب، پیوستن چند لفظ مستقل است به یکدیگر، چنانکه از مجموع آنها معنی تازه ای اراده شود که بجز معنی اصلی هر یک از آن دو کلمه باشد.

مثل: زیر سیگاری، چهل چراغ، جا رختی، سه چرخه، دود کش

  • اقتباس لغات بیگانه

آنچه در دستور زبان از آن گفتگو نمی‌شود، روش دیگری است که برای نامیدن امور و اشیاء تازه در هر زبانی متداول است، و آن اقتباس و قبول الفاظ و لغات بیگانه می‌باشد.

هیچیک از زبان‌های اقوام متمدن از لغات فراوان بیگانه خالی نیست و علت این امر آن است که تمدن از ارتباط و برخورد ملت‌ها با یکدیگر توسعه و ترقی می‌یابد، و غالباً آنچه ملتی از ملت دیگر اقتباس می‌کند با نام اصلی آن همراه است.

کلمات بیگانه گاهی از راه بازرگانی و داد و ستد از زبانی به زبان دیگر می‌رود.

از جمله «شِکَر» که شیره ی گیاه مخصوصی است و اصل آن از هند است.

این کلمه در هندی Sarkara و در یونانی Sakxaron و در لاتینی Saccharum و در فرانسه Sucre و در انگلیسی Sugar و در عربی سکر شده است.

اما شماره ی اینگونه محصولات طبیعی، هر چه فراوان باشد، نسبت به مجموع لغات مأخوذ و مقتبس بسیار نیست.

بیشتر لغاتی که از زبانی به زبان دیگر می‌رود، اصطلاحات و الفاظ مربوط به تمدن و فرهنگ، یعنی ساخته‌های خود بشری است.

و اقتباس الفاظ، غالباً با اخذ معانی آنها همراه است.

این امر در مواردی روی می‌دهد که ملتی نسبت به ملت دیگر در بعضی از امور حس ستایش یافته باشد.

حال ببینیم انواع لغات بیگانه چه هستند؟

در این کتاب توضیح می‌دهد که اگر چه طبقه بندی لغاتی که معمولاً از زبانی به زبان دیگر می‌روند، به سبب تنوع و فراوانی شماره ی آنها، کار دشواری است.

اما با این حال می‌توان انواع مهم اقتباسات لغوی را در سه گروه زیر گرد آورد:

۱- محصولات طبیعی

اعم از رستنیها، چه خودرو و چه حاصل کشت و پرورش باشد؛ و معدنیات، یعنی سنگهای گرانبها

۲- محصولات صنعتی

از روی مطالعه لغاتی که بر مصنوعات بشر اطلاق می‌شود و از زبانی به زبان دیگر رفته است می‌توان دریافت که هر قومی‌در دوران معینی از تاریخ خود، انواعی از صنعت و هنر را از قوم دیگر اخذ و اقتباس کرده است.

۳- تمدن و فرهنگ

آنچه در ذیل این عنوان می‌توان آورد، شامل نکته‌ها و مواد فراوان و گوناگونی است که همه با یکدیگر تنها در یک امر که تعلق به امور اجتماعی و معنوی اقوام است اشتراک دارند. این امور عبارتند از:

سازمانهای اجتماعی و اداری. آداب و رسوم و تشریفات. دین و مذهب. علوم و معارف. امور مربوط به گذران زندگی روزانه، که طباخی و خیاطی و بازیها و تفریحات خصوصی و مانند آنها را شامل می‌شود.

حال اگر دوست داشتید، بیایید تا خیلی خلاصه با مثالهایی از هر گروه آشنا شویم.

در گروه محصولات طبیعی، مثل نام بسیاری از گلها که از فارسی به عربی رفته است.

زیرا که در سرزمین عربستان چنین گلهایی وجود نداشته یا پرورش نمی‌یافته است.

مانند: نسرین، سوسن، مرزنجوش، یاسمین و …

و گیاهها و میوه‌ها، یا نام درختهایی که در ان سرزمین نبوده است.

مانند: صنوبر، جاورس، سرو، جوز، شربین، کرنب، خردل، بادنجان و …

و نکته ی جالب اینکه می‌گوید در زبان‌های اروپایی نیز این گونه لغات که از فارسی و عربی اقتباش شده بسیار است.

از آن جمله، کلمه ی aubergine فرانسوی که از لفظ کاتالان alberginia اخذ شده، و آن تحریف کلمه ی «البادنجان» عربی است که خود از فارسی [بادنجان] مأخوذ است؛ و شاید در فارسی هم از زبان دیگری آمده باشد.

یا کلمه ی اسفناج هم، اصل آن هر چه باشد، از فارسی به عربی رفته و به دو صورت اسفناج و اسفناخ متداول شده است.

این کلمه در عربی مغربی که در اسپانیا متداول بوده است به صورت isbinakh در آمده و از انجا در اسپانیایی speinaca و در انگلیسی spinach و در فرانسوی epinard شده است.

در گروه محصولات صنعتی، یکی از مثالهای جالبی که نویسنده به آن اشاره کرده است، کلمه ی منجنیق است که می‌گوید این کلمه در عربی و فارسی، اصل یونانی دارد و لفظ میکانیک یا مکانیک در فارسی امروز، اقتباسی از صورت جدیدتر همان کلمه است و ظاهراً لفظ منگنه هم از این ریشه ی خارجی در فارسی متداول شده است.

یا نامهای اسباب  ولوازم خانه مثل:

دیس، استکان، گیلاس، سرویس، سماور، پریموس، پارچ، فر.

یا نام یک آلت و ابزار خاص یا نام اجزاء آن. برای نمونه از نام آلات:

اتوموبیل، تلفن، تلمبه، ماشین، ترن، تراکتور، تلگراف، رادیو، تلویزیون، گرام، گرامافون، فونوگراف.

یا نام پارچه‌ها و بافته‌های گوناگون. از آن جمله:

فاستونی، کرپ دوشین، ساتن، تریکو، وال، ژرسه، ترگال، نایلون و مانند اینها.

دیگر از این گونه کلمات هم نام دوخته‌ها و انواع جامه‌های یک قوم است که نزد قومی‌دیگر رواج می‌یابد.

نشانه ی آن، کلمات ذیل است که در زبان عربی، همه جا از اصل فارسی قبول و متداول شده بود:

کفش، سربال (شلوار)، کرتق و قرطه (جامه ی بالاتنه)، جورب، تبّان (همان تنبان در فارسی)، و لغات بسیار از این قبیل.

اما در فارسی امروز هم شماره ی کلماتی که بر یکی از انواع پوشیدنیها دلالت می‌کند و از زبانهای اروپایی گرفته شده کم نیست. از جمله:

فکل، کراوات، ژاکت، کت، پوتین، مانتو، جلیتقه، پول اور، بوت، و مانند اینها.

گروه بعدی، تمدن و فرهنگ است.

به عنوان مثالهایی برای این گروه، می‌توان به اصطلاحات دولتی و اداری دستگاههای ایرانی پیش از اسلام (خصوصاً دوره ساسانی)، اشاره کرد که در دوره ی خلافت اسلامی‌بنی عباس  و در کتابهای امور دیوانی آن دوران ، از این کلمات اقتباس شده است. از جمله:

اصبهبد و صبهبذ (سپهبد) – مرزبان – دیذبان – برید – دیوان – مارستان و بیمارستان – صک (چک) – جزیه (گزیت) – موانیذ (جمع مانده به معنی بقایای مالیاتی) – فراتق (پروانه – جواز) – دانق (دانگ) و از این قبیل فراوان.

اما در دوارن اخیر از این مقوله کلماتی که از زبانهای اروپایی و آمریکایی به فارسی رسیده و عمول و متداول شده کم نیست، و از آن جمله است:

گمرک – بانک – ژاندارم و ژاندارمری – پست – کابینه – آرشیو – بودجه – کمیسیون – کنفرانس – سمینار – سمپوزیوم – آجودان – ژنرال – رستوران – کافه – سوپر مارکت، و بسیار از این گونه.

از جمله کلماتی که همراه با تمدن و فرهنگ از ملتهای دیگر مکمن است اقتباس شود، یک دسته نیز اصطلاحات دینی است.

هر گاه قومی‌دین قوم دیگر را بپذیرد، ناگزیر لغاتی را که مربوط به اعتقادات و آداب و تکالیف دینی جدید است، از زبان آن قوم اخذ می‌کند.

مثلاً ایرانیان با پذیرفتن دین اسلام، گروهی از این لغات را به زبان خود درآوردند که نخستین آنها کلمه ی «سلام» است به جای «درود گفتن».

دسته ی دیگر، اصطلاحات علمی است.

همینکه ملتی در یک یا چند رشته از علوم به اندازه ی قابل توجهی پیشرفت کرد ملت‌های دیگر آن فنون را از او اقتباس می‌کنند و در این حال، غالباً اصطلاحات علمی‌را از زبان آن ملت می‌گیرند و به کار می‌برند. از جمله ی آنها:

فیزیک – شیمی‌– آکوستیک – الکتریسیته – هیدرولیک – هیدرو دینامیک – و ..

اما امور مربوط به زندگی روزانه که مورد تقلید قرار می‌گیرد و بتبع آن لغات بیگانه نیز وارد زبان می‌شود گوناگون و متعدد است.

این امور: خوراک، پوشاک، زیورها، عطریات، بازیها و اصطلاحات مربوط به هر یک، موسیقی (نام آلت‌ها و آهنگ‌ها) و بسیار نکات دیگر را در بر می‌گیرد.

داشتن ذائقه ی لطیف و فراهم کردن خوردنیهای لذیذ از نشانه‌های پیشرفت و تکامل تمدن هر قومی‌است.

گویا در سراسر جهان، قدیمترین کتاب یا رساله ای که در آن از انواع خورشها و ترجیح بعضی بر بعضی دیگر گفتگو شده است، همان رساله ی «خسرو کواتان وریدک» باشد که اصل آن به زمان خسرو اول یا دوم ساسانی باز می‌گردد.

در کتابهای طباخی که در قرنهای نخستین اسلام به زبان عربی تالیف شده، نام بسیاری از خوراکهای ایرانی مندرج است و پیداست که هنر پخت و پزِ ایرانی، نزد مسلمانان مورد توجه بوده است.

از آن جمله برای نمونه:

از انواع نان: خشکنان – درمک – جرذق (گرده) – جرمازج – کعک (کاک).

از پختنیها: سکباج (آش ساک) – دوغباج – نارباج – زیرباج- اسبیدباج.

از نوشیدنیها: جلاب (شربت) – سکنجبین – جلنجبین.

و از شیرینیها: میبه – فالوذج – لوزینج، و مانند اینها

بعضی از این کلمات همراه با آداب تمدن اسلامی‌به مغرب رفته و در زبانهای اروپایی وارد شده است.

از آن جمله کلمه ی Julep که از جلاب گرفته شده و Sirop فرانسوی یا Syrup انگلیسی که از شراب مأخوذ است.

در دوران اخیر که فن خوراک پزی فرانسوی شهرت داشته و ملتهای دیگر انواع غذاها را از فرانسویان اقتباس کرده اند عده ای از لغات فرانسوی که به معنی خوردنیها و لوازم آنهاست در زبانهای دیگر وارد شده است و از ان جمله در فارسی این گونه کلمات بسیار است. مانند:

کتلت – راگو – ژیگو – املت – سوپ – شاتو بریان – سوس – سالاد – ژامبون

از زبانهای دیگر نیز این گونه کلمات همراه با اصل آنها به ایران آمده و در فارسی معمول شده است:

بیفتک – استک – ششلیک – ساندویچ – ورمیشل – ماکارونی و جز اینها.

نمونه ی دیگر هم انواع فراوان اسامی‌زیورها و عطریات و لوازم آرایش هستند که از زبانهای اروپایی به فارسی در آمده. از جمله:

برلیان – مدال – بیگودی – پودر – ماتیک – کرم – روژ – اسانی – ادوکلن – بریانتین

همچنین انواع بازیها که خود از لوازم تمدن است و غالباً مورد اقتباس واقع می‌شود.

نام بسیاری از بازیها و اصطلاحات آنها، از فارسی به عربی و از آنجا به زبانهای دیگر جهان رفته است. از آن جمله:

شطرنج (شتر رنگ) – فرزین – بیاذج – رخ – نرد شیر – صولجان (چوگان)

در دوران اخیر نام بسیاری از بازیهای ورزشی و بازیهای تفریحی در فارسی متداول شده است. از آن جمله:

فوتبال: گل – بک – فوروارد – هند – فول – پنالتی

والیبال – بسکتبال – بیس بال – بوکس – اسکی

و در پایان این بحث، فهرست را با ذکر نام آلات و قطعات موسیقی به پایان می‌برد.

از دیرباز، نام آلات و اصطلاحات موسیقی در عربی از فارسی (عمدتاً از عهد ساسانی) اخذ شده و گاهی از انجا به زبانهای دیگر رفته است.

از آن جمله است: نای – بربط – رود – صنج، و مانند آنها.

یا از اصطلاحات و دستگاههای موسیقی ایرانی:

یکاه – دلکش خاوران – بسته نگار – راست – سوزناک – ماهور – سازگار – شورک – نهاوند – کردیلی – پسندیده – زنگوله – دلنشین – سه گاه – مایه – چهارگاه

و در عراق بجز اکثر آن نامها کلمات ذیل:

همایون – زیرافکند – دشتی – نهفت.

اما در فارسی امروز نمونه ی نامهای آلات موسیقی و اصطلاحات مربوط به آهنگها که از زبانهای اروپایی آمده، چنین است:

ویلن – ویلن سل – ویلن آلتو – پیانو – ترومبون – ارگ – جاز – ماندولین –‌هارپ

و اصطلاحات موسیقی:

سمفونی – سرناد – سویت – اورتور – آداژیو – کرشندو

و نام قطعات موسیقی رقص:

فوکستروت – تانگو – رومبا – سامبا و مانند اینها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *