برای فکر کردن, بهانه‌ای برای نوشتن, دل نوشته

گاهی بدون ترس، طناب را باید رها کرد

دیروز اتفاق عجیب و جالبی در رابطه با همین وبلاگ – یعنی یک روز جدید – برایم افتاد.

و من را یاد داستان قشنگ و آموزنده‌ای درباره رها کردن طناب بدون ترس انداخت که ممکن است خیلی از شما هم آن را شنیده باشید – و محمدرضای عزیز هم در گذشته در مطلبی با عنوان در باب رها کردن طناب، به آن اشاره کرده بود، که می‌توانید از آنجا بخوانید.

ماجرا از این قرار است که از ابتدای پیدایش یک روز جدید، پیوند یکتای صفحات وبلاگ من بر روی حالت پیش فرض بود، یعنی همان تنظیمات ساده (مثلاً به این شکل: https://1newday.ir/?p=123) که حتما دیده بودید.

آن موقع یعنی حدود ۶، ۷ سال پیش هنوز بحث سئو و گوگل و اینجور مسائل مثل امروز اینقدر مهم و مورد عنایت نبود.

خلاصه گذشت و نوشته‌ها و صفحات ما هی زیادتر و زیادتر شد، و همگی همچنان با همان تنظیم پیوند یکتا منتشر می‌شدند.

تا اینکه کم کم متوجه شدم که تنظیم پیوند یکتای صفحات به صورت “نام نوشته” (یعنی به این شکل: https://1newday.ir/نوشته-نمونه/) هم برای سایت مناسب‌تر است و هم برای سئو بهتر است.

یکبار با علم به این مسائل – فکر کنم دو سه سال پیش بود – تصمیم گرفتم تنظیمات پیوند یکتا را در وردپرس سایتم تغییر بدهم.

بدون اینکه سئوی یوست‌ای هم بر روی وردپرسم نصب باشد.

چشم‌تان روز بد نبیند.

انتخاب گزینه “نام نوشته” در تنظیمات پیوند یکتا همانا، و درب و داغون شدن تمام صفحات و ارجاع‌ها و لینک‌ها در سایتم همان.

یک روز جدید، به شبی تاریک مبدل شد، و وبلاگ و تمام صفحات و لینک‌های آن در کسری از ثانیه از دسترس خارج شد.

خلاصه با هزار خواهش و گریه و تمنا (شوخی می‌کنم، نه دیگه تا این حد 🙂 ) اما به هر حال با چندین تیکت و درخواست به‌هاست‌ای که در آن زمان از وبلاگم میزبانی می‌کرد و تا دو روز اصلا کسی نبود که به تیکت‌ام پاسخی بدهد و فکر کنم از همان زمان بود که تپش قلبم شروع شد! از آنها خواستم که مشکل را حل کنند.

نمی‌دانم بک آپ سایتم را برگردانند یا کار دیگری انجام دادند، به هر حال خوشبختانه مشکل حل شد.

البته بعداً متوجه شدم که باید عملیات ریدایرکت ۳۰۱ را برای صفحات انجام می‌دادم که انجام آن هم برای آن همه صفحه به طور دستی از توان من خارج بود.

و این شد که دیگر از آن زمان، حتی فکر تغییر تنظیمات پیوند یکتای سایتم هم مرا دچار ترس و دلشوره و اضطراب می‌کرد.

اما بعدها، وقتی که افزونه سئوی یوست (که چقدر هم دوست داشتنی است) را روی وردپرسم نصب کردم،

یوست تا همین چند روز پیش مدام در اطلاعیه‌ای با رنگ قرمز به من هشدار می‌داد که این پیوند یکتایی که تو داری به درد نمی‌خورد؛

و من هم به دلیل همان ترس قدیمی، هی به نصیحتش گوش نمی‌دادم،

و آخرش هم با از کار انداختن نقشه سایتم خیلی قشنگ به من حالی کرد که معنی و مفهوم اطلاعیه‌اش چه بوده است.

یکی از عواقب این مسئله این بود که، فید نوشته‌های اخیرِ من، در خانه‌ای که دوستش دارم یعنی در روزنوشته‌های محمدرضا شعبانعلی نشان داده نمی‌شد.

و دیگری اینکه از این طرف هم مدتی است که فید RSS روزنوشته‌ها و متمم هم در صفحه اصلی سایت من نمایش داده نمی‌شود و افزونه را با پیغام خطا مواجه می‌کند.

(البته هنوز هم دقیق نمی‌دانم الان آن مسائل با درست شدن نقشه سایتم رفع شده یا نه (یا مشکل دیگری وجود دارد). شاید با انتشار این پست بتوانم متوجه شوم)

به هر حال بعد از بروز این مشکلات، با ‌هاست مشورت کردم و به نتیجه‌ای نرسیدم و تصمیم گرفتم با کسی که افزونه یوست را ازش خریداری کرده بودم این مشکل را در میان بگذارم.

ایشان رفتند سر اصل مطلب و اینکه پیوند یکتا اگر روی نام نوشته نیست، روی نام نوشته بگذارم و یکبار ذخیره کنم و اگر درست نشد اطلاعات دسترسی سایت را برایشان بفرستم تا بررسی کنند.

در پاسخ گفتم که راستش می‌ترسم که تنظیمات پیوند یکتا را تغییر بدهم چون یکبار چنین کاری را انجام دادم و با مشکلی جدی در سایتم مواجه شدم،

و البته گفتم که البته آن موقع سئوی یوست بر روی سایتم نصب نبود.

ایشان به من اطمینان دادند که هیچ مشکلی به وجود نمی‌آید و وردپرس و سئوی یوست، خودشان به صورت اتوماتیک لینک‌ها را ریدایرکت ۳۰۱ می‌کنند.

و گفتند فوقش اگر مشکلی برای سایت‌تان پیش آمد با اینکه خارج از تعهدات پشتیبانی ماست اما من بررسی می‌کنم و مشکل را رفع می‌کنم.

خلاصه بعد از اطمینانی که ایشان به من دادند و همدلی ایشان هم واقعا در این زمینه کمک‌کننده بود،

تصمیم گرفتم با رها کردن طناب بدون ترس بر تردیدم غلبه کنم و و دکمه رادیویی “نام نوشته” در تنظیمات پیوند یکتا را روشن کنم و “ذخیره تنظیمات” را کلیک کنم.رها کردن طناب

لحظه‌ای که داشتم این تصمیم را عملی می‌کردم، همان حس رها کردن طنابِ ماجرای داستان را داشتم (+) (که بالاتر به آن اشاره کردم)

و حس می‌کردم که الان است که به ته دره سقوط کنم،

اما نه تنها سقوطی در کار نبود که خیلی نرم و آرام و مطمئن بر روی زمینی که تنها چند سانتیمتر بیشتر با من فاصله نداشت فرود آمدم.

بله. هیچ اتفاقی نیفتاد.

نه سایت داون شد و نه لینک‌ها و ارجاعات از بین رفتند.

نقشه‌ی سایتم هم درست شد و انتهای آدرس تمام صفحات سایتم هم یک “نام نوشته”‌ی دلچسب، جا خوش کرد.

2 دیدگاه در “گاهی بدون ترس، طناب را باید رها کرد

  1. دوست گلم سلام. من درمورد اپ مدیوم دارم تحقیق میکنم برای آپلود فایلای صوتی . نصبش کردم ولی چیزی نمیتونم بهش اضافه کنم درواقع ب شکل صفحه تقریبا خالی بازمیشه. امیدوارم بتونید بگید ک چطوری اکانتمو بسازم. خوشحال میشم مثل متنهای مفیدتون بتونید کمکم کنید.

    1. سلام دوست عزیز.
      از نظر لطف تون ممنونم.
      در مورد سوالی که پرسیده بودید، راستش من خودم توی اپ مدیوم خیلی مبتدی ام و خودم هم تا به حال فایل صوتی آپلود نکردم و اونطور که من متوجه شدم اصلاً به نظر نمیرسه چنین امکانی داشته باشه.
      ولی حتماً یه تحقیق کوچولو در این زمینه می‌کنم و اگر به نتیجه ای رسیدم، همینجا حتما به شما هم خبرمیدم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *