ارزیابی و هدفگذاری
پایان سال،
سال جدید،
و
کلمات و عباراتی اینچنین؛
کلمات و مفاهیمیهستند که هر سال، به خصوص با رسیدن یک سال به پایانش، در سرِ ما میچرخند و ما را کم یا زیاد به فکر کردن در مورد خودمان وا میدارند.
نمیخواهم اینبار در این باره قلمفرسایی کنم.
قبلاً در مورد پایان سال و هدفگذاری و سال جدید و مواردی اینچنین، چیزهایی نوشتهام، که اگر دوست داشتید، میتوانید نگاهی به آنها بیندازید. از جمله:
به پیشوازِ سال جدید، با توشهای از آموختهها
در این سه چهارمِ رفتهی سال، کجاییم؟ در یک چهارمِ باقیمانده، میخواهیم به کجا برسیم؟
هدف، تابلوی راهنمای جاده زندگی
آنچه هدفگذاری را آسانتر، دلپذیرتر و موثرتر میکند: انعطافپذیری، و نترسیدن از تغییر
چند پیشنهاد، برای دوری از گردابِ سردرگمیو ناامیدی
قصههای شهرزاد(۱۵): ماموریت ویژهای برای شِش
اما این روزها، داشتم در رابطه با ارزیابی در این سال و هدفگذاری برای سال آینده، به چند سوال و جوابهایشان برای خودم فکر میکردم؛
و گفتم بیایم و فقط همین چند سوال خیلی ساده را، در این نوشته، با شما هم به اشتراک بگذارم.
شاید فکر کردن به آنها در این روزهای پایانی سال، بد نباشد.
و اما سوالها:
۱- پارسال کجا بودم؟
۲- پارسال، دوست داشتم در پایانِ امسال کجا باشم؟
۳- الان کجا هستم؟
۴- با خودم صادق باشم – واقعاً الان همونجایی هستم که پارسال دلم میخواست؟
(اگه الان همونجام یا بهش نزدیکم، به خودم یه آفرین بگم؛ اما یادم نره که این تازه اول راهه و باید بدونم سال آینده میخوام کجا باشم.)
۶- اگه الان، اونجا نیستم که پارسال دلم میخواست که امسال باشم، چرا واقعاً؟ و برای جبران این کوتاهی – برای سال آینده – چیکار میتونم بکنم؟
۷- حالا دلم میخواد سال آینده کجا باشم؟
۸- چه کارهایی میتونم – و باید – بکنم تا در پایان سال آینده، اونجایی باشم که الان میخوام؟
همین دیگه. 🙂
اما در مورد این ارزیابی و هدفگذاری فکر کنین. ضرر نمیکنین.