درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (زیارت)

درخششی از نور یک کتاب (زیارت) “… پطروس یکی از انگشتانش را پشت گردنم گذاشته بود و فشار می‌داد. گفت: – راهی که تو طی می‌کنی راه اقتدار است و تنها تمرینات اقتدار به تو آموخته خواهد شد. سفر که در آغاز برای تو یک شکنجه بود – چون فقط در آرزوی رسیدن بودی –… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (زیارت)

الهام بخش, درباره یک كتاب

رویا و ماجرای سه پرتقال

شعبده بازی وسط بازار مکاره ایستاد و سه پرتقال از جیب بیرون کشید و شروع کرد به اجرای تردستی با آن‌ها. مردم شگفت زده از نرمی‌و ظرافت حرکات او، گِردَش حلقه زدند. مردی که نزدیک نویسنده ایستاده بود گفت: “این چیزی است که زندگی کم و بیش به آن شبیه است. ما همواره دو پرتقال… ادامه مطلب رویا و ماجرای سه پرتقال

الهام بخش, درباره یک كتاب

هنر شمشیربازی

هنر شمشیربازی قرن‌ها پیش، در روزگار سامورایی‌ها در ژاپن، کتابی درباره هنر روحانی شمشیربازی نوشته شد: درک انفعالی یا رساله ی تَهلان. تهلان نام نویسنده ی کتاب بود که هم یک استاد شمشیربازی بود و هم یک راهب ذن. چند جمله از آن را در زیر آورده ام: حفظ آرامش. هرکس معنای زندگی را درک… ادامه مطلب هنر شمشیربازی

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب – رزم آور نور-۲

درخششی از نور یک کتاب (رزم آور نور-۲) رزم آور نور تصمیم خویش را به تأخیر نمی‌اندازد. پیش از عمل، به کفاف تأمل می‌کند؛ آموزه‌ها، مسئوولیت، و وظیفه اش را در جایگاه استاد می‌سنجد. وقار خویش را حفظ می‌کند و هر گام را همچون مهم ترین گام، می‌سنجد. لیک آن گاه که تصمیم می‌گیرد، پیش… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب – رزم آور نور-۲

الهام بخش

به خدا اعتماد کن!

به خدا اعتماد کن! شهسواری به دوستش گفت: بیا به کوهی که خدا آنجا زندگی می‌کند برویم. میخواهم ثابت کنم که او فقط بلد است به ما دستور بدهد، وهیچ کاری برای خلاص کردن ما از زیر بار مشقات نمی‌کند. دیگری گفت: موافقم. اما من برای ثابت کردن ایمانم می‌آیم. وقتی به قله رسیدند، شب… ادامه مطلب به خدا اعتماد کن!

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (الف)

درخششی از نور یک کتاب (الف) “رئیس کسی برایش آزمونی تعیین می‌کند: اگر تمام شب را در قله کوه سر کند، جایزه بزرگی میگیرد. اگر نتواند باید مجانی کار کند. بقیه داستان از این قرار است: علی وقتی مغازه را ترک کرد، حس کرد باد بسیار سردی می‌وزد و تصمیم گرفت از بهترین دوستش آیدی… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (الف)

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد)

ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد … و بعد، دیشب صدای نواختن پیانوی زنی را شنیدم. به گونه ای فوق طبیعی می‌نواخت، به شیوه ای که پیش از این به ندرت شنیده ام. همان طور که به موسیقی گوش می‌دادم، به تمامی‌آنانی فکر می‌کردم که برای ساختن این سوناتها، پرلودها و آداجیوها رنج کشیده اند. وقتی این… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد)

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (شیطان و دوشیزه پریم)

درخششی از نور یک کتاب (شیطان و دوشیزه پریم) ” … در غروبی که منظره آن، نفس را در سینه تماشاگر حبس میکرد، در دل تک تک انسان‌ها در آن ساحل زیبا ترس وجود داشت: ترس از تنها ماندن، ترس از تاریکی که تخیل را مملو از شیاطین می‌کند، ترس از انجام کاری که در… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (شیطان و دوشیزه پریم)

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (پنجمین کوه)

درخششی از نور یک کتاب (پنجمین کوه) عشق نیرویی است که روح این دنیا را دگرگون می نماید و آن را به جلو هدایت میکند. عشق مانند یک دام است. وقتی که سر راه مان قرار می گیرد، تنها خوبی آن را می بینیم و نه دشواری‌ها پنهان در پس آن را. شجاع باش، توان… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (پنجمین کوه)

درباره یک كتاب

درخششی از نور یک کتاب (رزم آور نور-۱)

درخششی از نور یک کتاب (رزم آور نور-۱) رزم آور نور شکست را می‌شناسد. شکست را بی ارزش نمی‌انگارد و نمی‌گوید: “خوب، این موضوع خیلی مهم نیست” یا “راستش را بگویم، خیلی هم دلم نمی‌خواست موفق شوم”. او شکست را چون شکست می‌پذیرد، بی آن که بکوشد آن را به پیروزی مبدل کند. تلخی زخم… ادامه مطلب درخششی از نور یک کتاب (رزم آور نور-۱)