درباره یک كتاب

تن تن، دوست دوست داشتنی دوران کودکی

تن تن، دوست دوست داشتنی دوران کودکی

ماجراهای تن تن و میلو، برای خیلی از ما دوست داشتنی و خاطره انگیز هست.

تن تن

ماجراهای تن تن در آن روزها؛ با داستانهای خرچنگ پنجه طلایی، تن تن در تبت، تن تن در کنگو، سیگارهای فرعون، عصای اسرارآمیز، کوسه‌های دریای سرخ، تن تن و پیکاورها، جواهرات کاستافیوره،  و … همه و همه، تو را آنچنان با خود به دنیای هیجان انگیز و شیرین و پرماجرایی می‌بردند که بیرون آمدن از آن به راحتی امکانپذیر نبود.  آنقدر محو داستان با تصاویر و دیالوگ‌های جذاب و دوست داشتنی اش میشدی که دلت نمیخواست به این زودی، این دنیای مهیج و این سفر پرماجرا را رها کنی و به دنیای واقعی برگردی. دلت میخواست تن تن را تا آخرین لحظه‌های سفر پرماجرایش همراهی کنی و مشتاق بودی تا ببینی حالا و بعد و آخرش چه خواهد شد و تن تن اینبار چگونه از  چالش دیگری که در برابرش قرار داشت، موفق و تحسین  آمیز، بیرون خواهد آمد.

تن تن؛ این خبرنگار باهوش، جسور، مهربان، خوش اخلاق و دوست داشتنی، برای من؛ یادآور تمام حس‌های خوب و شیرین دوران کودکی است که هرژه، نویسنده ی خوش ذوق این داستانها به من و به همه ی ما هدیه کرد.

هرژه - تن تن

راستی… دوست دارید با شخصیت‌های معروف کتابهای تن تن بیشتر آشنا شوید…؟

.

تن تن (Tintin)

تن تنتن تن

تن‌تن شخصیتی خیالی و شخصیت اصلی داستان‌های تصویری ماجراهای تن‌تن و میلو است. او خبرنگاری خوش قلب و جوان بلژیکی است (همچنین وی خلبانی توانمند و جنگجوی متبحری نیز هست) که در یک سری ماجراهای جذاب و خطرناک قرار می‌گیرد.

وی قهرمان اصلی مجموعه داستان‌های تن‌تن است و از این روی اغلب موضوعی اتفاقی که اکثرا مربوط به کار خبرنگاری وی می‌شود وی را در سیر اتفاقاتی عجیب، توطئه‌های پی در پی و اکتشافات بزرگی قرار می‌دهند.

تن‌تن دارای شخصیتی پاک و خوش طینت است و از این روی از دیگر شخصیتهای سری کتابهای تن‌تن شخصیتی ساده‌تر و جسورتر دارد.

میلو (Milou)

تن تن و میلوتن تن و میلو

همراه همیشگی تن تن در تمامی‌ماجرا‌ها، کسی نیست جز میلو (Milou). در داستان‌های اولیه ، میلو به راحتی با تن تن صحبت می‌کند ، از او ایراد می‌گیرد و نسبت به ماجراجویی‌هایش اعتراض می‌کند. کاری که با ظهور کاپیتان‌هادوک به وی محول می‌شود و به تدریج میلو یاد می‌گیرد که فقط با پارس کردن تن تن را از حوادث آگاه کند. اگر چه ما از شنیدن حرف‌های دل او بی نصیب نمی‌مانیم.

رابطه ی عاطفی میان تن تن و میلو ، چیزی فراتر از رابطه ی معمولی میان یک انسان و سگ اوست.

میلو و تن تن برای نجات جان یکدیگر ، بارها تا مرض مرگ و نیستی پیش می‌روند و از این راه ، ارزش دوستی و وفاداری را به نمایش می‌گذارند.

کاپیتان آرچی بالد‌هادوک (Archibald Haddock)

کاپیتان‌هادوک

به عقیده ی بسیاری ، کاپیتان آرچی بالد‌هادوک (Archibald Haddock) محبوب ترین شخصیت ماجراهای تن تن و میلو ست. گفته می‌شود نام او به پیش نهاد همسر هرژه و از روی نام نوعی ماهی خوراکی انگلیسی برداشته شده است. اگر چه چندین دریانورد مشهور با همین نام در تاریخ ذکر شده اند که مانند‌هادوک گرفتار مشروبات الکلی بودند. او برای نخستین بار ، در کتاب “خرچنگ پنجه طلائی” معرفی می‌شود. با ظاهری افسرده و درمانده که برای نوشیدن یک گیلاس از دستیار خود (که ریاست کشتی را به دست گرفته) التماس می‌کند.کاپیتان‌هادوک

شخصیت‌هادوک در طول داستان‌ها به سرعت متحول می‌شود و با کمک تن تن ، از یک دریانورد الکلی بی حوصله و پرخاشگر ، به قهرمانی انسان دوست ، ضد تبعیض نژادی و خیر استحاله می‌یابد. در ماجرای “اسرار اسب شاخدار” و “گنج‌های راکهام” با کمک تن تن و تورنسل موفق می‌شود به گنجی که به جد بزرگش “سر فرانسیس‌هادوک”  تعلق داشت دست پیدا کند و در نهایت در قصر زیبای “مولینسار” ساکن شود. سرگرمی‌اصلی‌هادوک کشیدن پیپی ست که تقریبا” همیشه در دهان اوست.

هادوک دارای دایره ی نامحدودی از الفاض و تکیه کلام‌ها و پرخاش‌هاست. به طوری در کتابی با عنوان “واژه نامه ی پرخاشگری‌های‌هادوک” بالغ بر ۱۹۲ واژه ی به کار رفته توسط‌هادوک مورد بررسی و ریشه یابی قرار گرفته اند. از لعنت فرستادن‌های معمولی به شیطان تا واژه‌هایی علمی‌مانند اکتوپلاسم (قسمت خارجی سیتوپلاسم هر سلول) و  نموتوراکس (عارضه ی تجمع هوا در پرده ی جنب) و…

در آخرین کتاب تن تن به قلم هرژه یعنی “تن تن و پیکارو‌ها” ،‌هادوک در اثر آزمایش نوعی قرص که پروفسور تورنسل اختراع نموده ، نسبت به هر گونه مشروب الکی ، حساسیت پیدا می‌کند . که البته شاید قرار بود این مشکل‌هادوک در کتاب بعدی به نوعی بر طرف شود.

بیانکا کاستافیوره (Bianca Castafiore)

کاستافیوره

مشهور به بلبل میلان ، که همه را شیفته ی خود و صدایش می‌داند ، در واقع به جز تورنسل ناشنوا ، طرفدار دیگری ندارد. او را اولین بار در داستان عصای اسرار آمیز می‌بینیم. کاستافیورهبیانکا اجرای خود از آهنگ جواهرات اثر “فاوست” را بهترین کارش می‌داند و به شایعاتی که مجلات مختلف در مورد رابطه ی او با شخصیت‌های مشهور می‌سازند بی علاقه نیست.

کاستافیوره همواره با مستخدمه ی خود “ایرما” و نوازنده ی پیانو “ایگور واگنر”  به سفر می‌پردازد. وی هیچ وقت نام کاپیتان‌هادوک را درست بیان نمی‌کند و‌هادوک ، که به شدت از کاستافیوره بیزار است ، معمولا” در برابر وی احترام را نگاه می‌دارد. اگرچه‌هادوک از ترس بیانکا ، هرگز به میلان سفری نکرده ، ولی کاستافیوره به راحتی و بدون دعوت به خانه ی‌هادوک می‌آید.

دوپوند و دوپونت (Dupond and Dupont)

دوقلوهای دوپوند

دوپوند و دوپونت (Dupond and Dupont) که در ترجمه‌های یونیورسال با تفاوت نوع حرف “ت” مشخص شده اند و در ترجمه‌های انگلیسی تامپسون و تامسون نام گرفته اند، پای ثابت بسیاری از ماجراهای تن تن و میلو هستند.دوقلوهای دوپوند

این دو کاراگاه خصوصی ، برای نخستین بار در ویرایش قدیمی‌کتاب سیگارهای فرعون ظاهر شدند (که در آنجا X33 و X33b نام داشتند) البته هرژه بعد‌ها در تولید ویرایش‌های رنگی کتاب‌های قدیمی‌تر نیز آنها را جای داد (برای مثال در جمعی که تن تن را پیش از سفر به کنگو بدرقه می‌کردند) آنها در بسیاری از مواقع در تشخیص مجرمین یا پی گیری رد پای آنها دچار اشتباه می‌شوند (مانند دستگیری و تعقیب مکرر تن تن در جزیره ی سیاه و…)

از دیگر وِیژگی‌های آنها ، اشتباه در به کارگیری لغات و ترتیب کلمات یک جمله است. بیشتر مواقع حواسشان به جلوی پایشان نیست و در نتیجه ی همین سوانح کوچک و بزرگی گریبان گیرشان می‌شود.

گفته شده هرژه ، شخصیت این دو کارآگاه را از پدر و عموی خود که دوقلو بوده اند برداشت نموده است.منبع الهام دیگری که برای این دو کاراگاه ذکر شده ، تصویری ست از دو پلیس که در تاریخ دوم مارس ۱۹۱۹ در نشریه ی Le miroir به چاپ رسیده بود.

نستور (Nestor)

نستور

نستور، نماد یک پیشخدمت کلاسیک در فرهنگ اروپای غربی ست. وی که در زمان زندگی برادران پرنده در قصر مولینسار ، پیشخدمت آنان بود ، پس از دستگیری آنها در نستورداستان”اسرار اسب شاخدار” و اثبات بی گناهی وی ، به خدمت برای صاحب جدید قصر یعنی کاپیتان‌هادوک مشغول شد.

ظاهر منظم و عصا قورت داده ی او ، در کنار فرمان برداری و کم صحبتی اش ، در تضاد با برخی رفتار‌ها و گفته‌هایی ست که هر از گاهی از او می‌بینیم. در داستان “جواهرات کاستافیوره” ، رسما” مخالفت خود را با حضور کولی‌ها در اطراف قصر اعلام می‌کند و در ادامه ی همین داستان ، خود ، از طرف دوپونت‌ها متهم به دزدی می‌شود.

در “تن تن و پیکارو‌ها” مخفیانه ی نوشیدنی کاپیتان را امتحان می‌کند و در یک فریم بحث برانگیز ، حرف‌های‌هادوک و تن تن را از پشت در گوش می‌دهد.

اوج فرمان پذیری او را می‌توان در تحمل مزاحمت‌های عبدالله در داستان “کوسه‌های دریای سرخ” و سرافین لامپیون در داستان “ماجرای تورنسل” مشاهده نمود.

پروفسور تورنسل (Tryphon Tournesol)

پرفسور تورنسل

تریفون تورنسل (Tryphon Tournesol) که در نسخه ی انگلیسی کاتبرت کالکولس نام گرفته ، ماحصل تلاش‌های هرژه برای خلق یک دانشمند حواس پرت و بی توجه به محیط است. مانند دکتر سارکوفاگوس در “سیگار‌های فرعون” و یا پروفسور آلم بیک در “عصای اسرارآمیز”پرفسور تورنسل

دانشمندی خلاق و صلح دوست که در بسیاری داستان‌ها با اختراعات خود به کمک تن تن و دوستانش می‌آید. همانطور که در نخستین ظهور خود در کتاب “گنج‌های راکهام” ، با اختراع یک زیر دریایی تک نفره به شکل کوسه ماهی ، این کار را انجام می‌دهد. وی در زمینه‌های مختلف علمی‌فعالیت دارد. از کار در مرکز اتمی‌سیلداوی برای فرستادن نخستین موشک به ماه ، تا اصلاح ژنتیکی نژاد نوعی گل رز برای تولید نوع سفید خالص.

از دل مشغولی‌های او ، کار با یک آونگ حساس است که همیشه همراه خود دارد. به عقیده ی تورنسل با دقت در ارتعاشات این آونگ می‌توان محل وجود هر شیئی را مشخص نمود. کم شنوایی او همواره برای دیگران مشکل ساز می‌شود. اغلب منظور صحبت‌های دیگران را واژگونه می‌فهمد و وقتی از حقیقت آگاه می‌شود ، آنها را به خاطر پنهان کاری سرزنش می‌کند. تنها در ماجرای “هدف کره ی ماه” است که وی با کمک یک سمعک شیپوری ، توان شنیداری خود را باز میابد و در نتیجه ی همین ، با شنیدن حرف‌های‌هادوک که او را به “وقت گذرانی” متهم کرده ، به شدت به خشم آمده و غوغایی به پا می‌کند.

شخصیت تورنسل به طور واضح ، از یک فیزیک دان سوئیسی (که دوره ای در دانشگاه‌های بلژیک تدریس می‌نمود) به نام “اگوست پیکارد” اقتباس شده است. اشتباه کاستافیوره در کتاب “جواهرات کاستافیوره” که تورنسل را به عنوان قهرمان پرواز با بالن شناسایی می‌کند ، اشاره ی غیر مستقیم هرژه به این مسئله است. هر چند که وی چندین بار انگیزه ی خود از خلق تورنسل را ، صراحتا” اینگونه توصیف کرده است : “هدف من خلق یک پیکارد کوچک بود. وگرنه مجبور می‌شدم کادر فریم‌های کتابم را بزرگ تر کنم!”

راستاپوپولوس (Rastapopoulos)

راستاپوپولوس

روبرتو راستاپوپولوس (Roberto Rastapopoulos) میلیاردر یونانی – امریکایی ، غول بزرگ سینما ، تجارت برده و مواد مخدر و دشمن شماره ی یک تن تن ، اگرچه حضور راستاپوپولوساصلی خود را در کتاب “سیگارهای فرعون” آغاز می‌کند و نقش اصلی او در  “گل آبی” برای تن تن آشکار می‌شود ، ولی در کتاب “تن تن در آمریکا” می‌توان او را در جمع میهمانان جشنی که به افتخار تن تن برگذار شده – و به ربودن او می‌انجامد – تشخیص داد.

راستاپوپولوس ، برای به دست آوردن منافع خود هیچ خط قرمز اخلاقی را نمی‌شناسد. وی به قول آلن در “پرواز شماره ی ۷۱۴” بی شباهت به نوعی میمون پوزه دار نیست. در همین داستان ، راستاپوپولوس ، پس از آنکه در به دست آوردن شماره ی حساب بانکی لازلو کاریداس و سر به نیست کردن تن تن و سایرین ناکام می‌ماند ، به وسیله ی موجودات فرازمینی ربوده شده و سرنوشتش نا مشخص می‌ماند (رویدادی که همه – به جر میلو – در اثر هیپنوتیزم آن را فراموش می‌کنند)

اما در طرح‌های اولیه ی کتاب “تن تن و هنر الفبا” هرژه پای شخصیتی منفی با نام اندادین آکاس را به میان می‌کشد که ظاهرا” همان راستاپوپولوس زخمی‌و تشنه ی انتقام بوده که با نامی‌مستعار و بی اطلاع از آنچه در پرواز ۷۱۴ بر او گذشته ، مشغول جنایتی جدید است.

ژنرال آلکازار (Alcazar)

ژنرال آلکازار

در داستان “گوش شکسته” ، به ژنرالی چاق و یونیفرم به تن بر می‌خوریم که آلکازار (Alcazar) نام دارد. وی که نماد دیکتاتور‌های نظامی‌امریکای جنوبی ست ، تحت نام رهبر کشور سان تئودور ، به تحریک باسیل بازاروف و چند شرکت نفتی ، رویای حمله به قسمت‌هایی از کشور همسایه- نوئوو ریکو- را در سر می‌پروراند (اشاره به جنگ گراند چاکو در دهه ی سی میلادی) و تن تن که مدتی به سمت آجودان مخصوص او در آمده ، تلاش زیادی برای جلوگیری از وقوع این جنگ به خرج می‌دهد.ژنرال آلکازار

در داستان “هفت گوی بلورین” ، وی – که حکومت را از دست داده – در مقام یک تر دست دوره گرد نمایش داده می‌شود که در مراسم گوناگون به پرتاب چاقو با چشمان بسته مشغول است.

او را مجددا” در کتاب “کوسه‌های دریای سرخ” می‌بینیم. در حالی که در اروپا سرگرم تلاش برای تهیه ی اسلحه برای پایین کشیدن رقیب سرسختش (ژنرال تاپیوکا) است. کاری که ظاهرا” موفق به انجام آن می‌شود (با توجه به اشاره یک روزنامه در صفحه ی پایانی همین کتاب)

در ادامه ی این دور باطل ، آلکازار مجددا” توسط تاپیوکا قدرت را از دست می‌دهد و این بار ، با ظاهر چریک‌های امریکای جنوبی و سیگاری در گوشه ی لب (که یاد آور چهره ی مبارزانی چون چه گوارا و کاسترو است) به مبارزه با تاپیوکا – که از حمایت دولت بوردوریا برخورد است- می‌پردازد.

در این داستان (که به پیروزی بدون خون ریزی آلکازار ، با کمک تن تن و دوستانش ختم می‌شود ) آلکازار متاهل نشان داده شده. همسر او زنی ست تند خو ، بد هیبت و زشت که در محدوده ی کتاب “تن تن و پیکاروها” نمی‌توان دلیلی بر ازدواج الکازار با او و وعده ی قصری در پایتخت به وی پیدا نمود. اما با بررسی بخش‌هایی از کتاب که توسط هرژه حذف شده اند به این مسئله پی می‌بریم که همسر الکازار (پگی) دختر باسیل بازاروف (تلمیحی به باسیل زاهاروف ، دلال مشهور اسلحه ) است که بر جای پدر نشسته و به واسطه ی این ازدواج ، تامین اسلحه ی نیرو‌های چریکی را بر عهده دارد.

.

پی نوشت:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *