درخششی از نور یک کتاب (مکتوب)
یکی از موثرترین تمرینها برای رشد درونی، توجه کردن به کارهایی است که ما آنها را به طور خودکار انجام میدهیم؛
مانند نفس کشیدن، پلک زدن و نگاه کردن به اطراف.
وقتی چنین میکنیم، به مغز خود اجازه میدهیم که با آزادی بیشتر و بدون دخالت خواهشهایمان عمل کند.
بعضی مسائل که حل نشدنی به نظر میرسیدند، حل میشوند
و بعضی دردها که هرگز گمان نمیکردیم بتوانیم بر آنها فائق آییم، بدون هیچ تلاش خاصی پراکنده میشوند.
مرشد میگوید:
«درمواقعی که باید با موقعیت دشواری رو به رو شوی، از این ترفند استفاده کن.
فقط ذره ای انضباط لازم است – اما نتایج میتواند حیرت انگیز باشند.»
پائولوکوئیلو
از کتاب: مکتوب
[okbox]اینبار آهنگ شگفت انگیز دیگری را توی برگه ی آهنگهای شگفت انگیز براتون گذاشتم به نام Breeze از آلبوم «آخرین آواز عشق اثر آندره آرزومانیان و بابک شهرکی (همنوازی پیانو و ویولن)» که دوست خوب یک روز جدید، بهزاد عزیز، لطف کرد و بهم معرفی و پیشنهادش کرد. [/okbox]
پی نوشت:
بهزاد عزیز. واقعا از لطفتون و اینکه توی این کامنت، این آلبوم رو بهم معرفی کردید ازتون ممنونم. واقعا از شنیدن تک تک آهنگهاش لذت بردم. و مخصوصا همین آهنگی که الان در این پست، به دوستان عزیزم پیشنهاد دادم که در آهنگهای شگفت انگیز بهش گوش بدن : Breeze این آهنگ رو من قبلا شنیده بودم و عاشقش بودم. من به اینجور آهنگها میگم دیوانه کننده …:) ولی قبلا نمیدونستم اسمش چیه و از کدوم هنرمند خوبمونه و خودم هم نداشتمش… و واقعا وقتی که توی این آلبوم شنیدمش خیلی خوشحال شدم. بقیه آهنگهای زیبای این آلبوم رو حتما به زودی میذارم تا دوستان خوبم هم بهشون گوش بدن. (فقط امیدوارم کپی رایت نداشته باشه!) باز هم واقعا ازتون ممنونم و لطفا اگه باز هم از این آهنگهای شگفت انگیز سراغ داشتین بهم معرفی کنین. ممنون. خیلی ممنون. 🙂
.
نظر شما کاملا درست و قابل احترام برای من هستش. امیدوارم در طول مسیر ساخت و توسعه یک روز جدید همواره موفق باشید. قطعا یکی از عابران جاده زیبا و پر از احساس یک روز جدید خواهم شد. موفق و پیروز باشید
ممنونم دوست خوبم که کامنت طولانی منو خوندین و بهش توجه کردین.
و قطعا برای من هم باعث خوشحالی و افتخاره، همراهی شما با این وب سایت.
من بخاطر لذتی که دو سه روزه، دارم با مدام گوش دادن به این آهنگ Breeze میبرم باز هم باید خیلی ازتون تشکر کنم.:)
امیدوارم بتونم موفق بشم فرصتهای بیشتری رو برای کار بر روی توسعه و بهبود وب سایت اختصاص بدم.
راستی چقدر زیبا گفتید: “.. یکی از عابران جاده زیبا و پر از احساس یک روز جدید..”
خیلی لذتبخش بود برام این جمله.
باز هم از لطف و توجهتون خیلی ممنونم و خوشحالم که هستید.
از اینکه باعث خوشحالیتون شدم خوشحالم و امیدوارم که بتونم در آینده هم بهتون همچین طیف آهنگهایی رو معرفی کنم.جالب بود برام که به رسم ادب و ارادتی که ازش دم زده بودم اومدم تا اگر مطلب جدیدی روی پیج گذاشته بودید بخونم که در زیرش کامنت سرشار از انرژی شما رو دیدم.از اینکه خواننده وبسایتتون شدم خوشحالم. اما ی انتقاد دیگه البته باز هم کمی شخصی؛ من به عنوان خواننده دوست دارم در یک وبسایت شخصی مطالب نقل شده و یا تجربه شده از خود صاحب خونه رو بخونم یا حداقل بخش اعظمش به این امر اختصاص داده بشه به عنوان مثال هومن کلبادی عزیز رو مثال میزنم اگر دقت کنید در صفحه اینستاگرام شخصی خودش داره سعی میکنه مطالبی از اتفاقات و تجارب روزمره زندگیش رو قرار بده که از نظر من بسیار ارزشمنده یا حتی شهلا صفایی عزیز در وبلاگ خط خطیهای یک مدیر خودش سعی در بازگو کردن مطالبی داره که از کتب و شرایط حاکم در محیط اطراف نتیجه میگیره. منتظر مطالب بعدی شما هستم.
خیلی از لطف تون ممنونم و خوشحال میشم هر وقت به اینجا سر بزنید.
و باز هم بخاطر معرفی اون سری آهنگهای زیبا خیلی ازتون تشکر میکنم.
ولی در مورد بخش دوم صحبت تون …
راستش انتقادتون رو نمیتونم بپذیرم دوست عزیزم.
میدونید چرا؟
به نظر من هر کسی از روحیات خاص خودش برخورداره و هر کس ممکنه رسالت و نقش خاصی برای جایگاه اینترنتی خودش در نظر گرفته باشه، حالا اون جایگاه میتونه هر چیزی باشه؛ وبلاگ، وب سایت، صفحه ی اینستاگرام یا …
من «یک روز جدید» رو با هدف نوشتن دلنوشتههام ایجاد نکردم و قصد هم ندارم اون رو به جایگاهی برای دلنوشتههای روزمره ام تبدیلش کنم.
دلنوشته و نوشتهها و تجارب شخصی هم توش کم ندارم، اما اونها با جرقههای خاصی به یک روز جدید منتقل شدن.
یعنی منظورم اینه که باید جرقه ای اونقدر برای من قدرتمند باشه تا بتونم تجارب شخصی ام رو به اینجا و به یک مکان عمومیمنتقل کنم.
و هر وقت این جرقهها برام ایجاد بشه حتما این اتفاق میفته. همونطور که برای نوشتههایی که با عنوان «یک تجربه ی شخصی» در اینجا گذاشتم،یا با عنوان «قصههای شهرزاد» یا …
ولی هدف اصلی من از خلق یک روز جدید، همون چیزی هست که در برگه ی «درباره ی من» نوشتم و دیگه تکرارش نمیکنم.
شاید در آینده کمیدر این سبک تغییر بدم. نمیدونم… بستگی به شرایط داره و روحیاتم که چقدر بتونه تغییر بکنه و وب سایت رو دستخوش تغییراتی بکنه.
ولی در حال حاضر سبک من در ایجاد محتوا برای وب سایتم به همین شکل هستش و بیشترین تمرکزم در ارائه ی محتواییه که بتونه برای خوانندگان و همراهان عزیز این وب سایت الهام بخش باشه…
تمام چیزیه که از درونم بیرون میاد، در پیرامونم دریافت میکنم و در اینجا جاری میشه.
و دلم میخواد بدونید، تک تک پستها و نوشتههایی که من در اینجا میذارم، تمام احساسات من رو با خودش درگیر میکنه تا به این شکل قابل نمایش در بیاد. چه بسا همراه با نوشتن تک تک کلمههای بعضی از اونها اشک ریختم و به سختی میتونستم صفحه ی کیبورد و مونیتور رو ببینم و ادامه بدم، یا از طرف دیگه با احساسات شاد یا هر احساس دیگه ی من درگیر بوده …
این رو گفتم که بدونید حتی نوشتههایی که در ظاهر دلنوشته یا تجارب شخصی به نظر نمیان ولی تمام وجود من باهاشون گره خورده تا تونستم در یک روز جدید به شکل یک نوشته ایجادشون کنم. حتی اونهایی که ترجمه هستند، حتی اونهایی که دلنوشته یا اشعار یا نوشتههایی از دیگران یا تکههایی از یک کتاب هستند … چیزی که در من احساس خاصی بر نیانگیخته باشه، مطمئن باشید در یک روز جدید وجود نداره … به هیچ وجه …
نمونههایی رو هم که فرمودید، هر دو از دوستان عزیز و نزدیک من هستند و من هم از خوندن نوشتههاشون لذت میبرم، اما لطفا اجازه بدید که هر کس خودش باشه و همه نسخه ی کپی شده از هم در سبک و سیاق ارائه ی محتوا نباشیم.
باز هم از لطف تون ممنونم و امیدوارم بتونید اینجا رو هم دوست داشته باشید.
موفق باشید. 🙂