درخششی از نور یک کتاب (شیطان و دوشیزه پریم)
” … در غروبی که منظره آن، نفس را در سینه تماشاگر حبس میکرد، در دل تک تک انسانها در آن ساحل زیبا ترس وجود داشت:
ترس از تنها ماندن، ترس از تاریکی که تخیل را مملو از شیاطین میکند، ترس از انجام کاری که در کتاب راهنمای رفتار شایسته نیامده، ترس از داوری خدا، از اینکه بقیه چه بگویند، از قانون که هر اشتباهی را مجازات میکند، ترس از آزمایش و شکست، ترس از موفقیت و به ناچار تحمل غبطه ی دیگران، ترس از عاشقی و طرد شدن، ترس از قبول یک دعوت، از بی توجهی دیگران به لیاقتها، از بی توجهی دیگران هم به نقطه ضعفها و هم به شایستگیها …
زندگی قلمرو ترس در سایه گیوتین بود! صدای شیطان را شنید که به او میگفت:
امیدوارم این تو را قدری آرام کرده باشد.
همه ی آنان ترسیده اند. تو تنها نیستی.
تنها با این تفاوت که …
تو سخت ترین بخش آن را گذرانده ای… ”
از کتاب: «شیطان و دوشیزه پریم»
نویسنده: پائولو کوئیلو
[okbox]نکات شگفت انگیز فناوری را خوانده اید؟ [/okbox]